گنجور

غزل شمارهٔ ۶۵۳۶

نتوان در آب و آینه دیدن مثال تو
چون مد آه سایه ندارد نهال تو
صید حرم نداشت ز تیغ تو جان دریغ
من خون خویش را نکنم چون حلال تو
از من نمانده عشق به‌جا غیر درد و داغ
آن به که نگذرم به دل بی‌ملال تو
مور حریص دانه به منزل نمی‌برد
زینسان که می‌برد دل عشاق خال تو
چون بوی گل که می‌شود از برگ بیشتر
در پرده بیش فیض رساند جمال تو
وصل مدام به بُوَد از وصل گاه‌گاه
مستغنی از وصال توام با خیال تو
شد قامتت نهال ز آب دو چشم من
انصاف نیست برنخورم از نهال تو
گلگونه عذار شود آفتاب را
شد خون هر که همچو شفق پایمال تو
عاشق تو را به گریه چه‌سان رام خود کند
کز بوی خون خویش کند رم غزال تو
چون با رخ تو ماه برآید که آفتاب
خون از شفق عرق کند از انفعال تو
صائب شده است تنگ شکرگوش عالمی
از گفتگوی طوطی شیرین مقال تو

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نتوان در آب و آینه دیدن مثال تو
چون مد آه سایه ندارد نهال تو
هوش مصنوعی: تو را نمی‌توان در آب و آینه مانند تو دید؛ چرا که سایه‌ای ندارد و نتوان به آسانی پیدا کرد همچون شاخ و برگ تو.
صید حرم نداشت ز تیغ تو جان دریغ
من خون خویش را نکنم چون حلال تو
هوش مصنوعی: من در حرم تو شکار نکردم، اما از تیغ تو جانم به شدت ناراحت است. من حتی حاضر نیستم خون خود را به خاطر تو حلال کنم.
از من نمانده عشق به‌جا غیر درد و داغ
آن به که نگذرم به دل بی‌ملال تو
هوش مصنوعی: عشق من از بین رفته و تنها درد و اندوه آن باقی مانده است، ولی نمی‌توانم از دل آرام تو بگذرم.
مور حریص دانه به منزل نمی‌برد
زینسان که می‌برد دل عشاق خال تو
هوش مصنوعی: مور با حرص و طمع، دانه را به خانه نمی‌برد. اینگونه است که دل عاشقان نیز به سادگی از یاد خال تو می‌رود.
چون بوی گل که می‌شود از برگ بیشتر
در پرده بیش فیض رساند جمال تو
هوش مصنوعی: زمانی که بوی گل از برگ‌های آن بیشتر به مشام می‌رسد، زیبایی تو به شکل بیشتری در پرده وجود می‌یابد و نفع می‌رساند.
وصل مدام به بُوَد از وصل گاه‌گاه
مستغنی از وصال توام با خیال تو
هوش مصنوعی: اتصال دائمی به تو برای من کافی است و نیازی به وصال گاه‌به‌گاه ندارم؛ من با خیال تو همیشه راضی و سیراب هستم.
شد قامتت نهال ز آب دو چشم من
انصاف نیست برنخورم از نهال تو
هوش مصنوعی: قامت تو مانند درختی است که از آب چشمان من سیراب شده است. بسیار نادرست است اگر از میوه یا ثمرهٔ این درخت بهره‌برداری نکنم.
گلگونه عذار شود آفتاب را
شد خون هر که همچو شفق پایمال تو
هوش مصنوعی: با تابش آفتاب، چهره‌ات مانند گل و زیبا می‌شود و هر کس که مانند سپیده‌دم خود را فدای تو کند، در حقیقت خونش به زمین می‌ریزد.
عاشق تو را به گریه چه‌سان رام خود کند
کز بوی خون خویش کند رم غزال تو
هوش مصنوعی: عاشق چگونه می‌تواند تو را به حریم خود درآورد وقتی که با بوی خون خودش، حیوانات وحشی را به فرار وادار می‌کند؟
چون با رخ تو ماه برآید که آفتاب
خون از شفق عرق کند از انفعال تو
هوش مصنوعی: وقتی که چهره‌ات مانند یک ماه درآید، خورشید از غروب رنگ خون می‌گیرد و از تأثیر زیبایی تو عرق می‌کند.
صائب شده است تنگ شکرگوش عالمی
از گفتگوی طوطی شیرین مقال تو
هوش مصنوعی: عالم از شنیدن حرف‌های شیرین تو به اندازه‌ای به وجد آمده که دیگر توان تحمل آن را ندارد و به نوعی احساس تنگی و کمبود می‌کند.