غزل شمارهٔ ۶۵۰۸
نه خط است این که دمید از لب جان پرور تو
که به دل بردن ما بست کمر شکر تو
دل دو نیم است ز لعل لب جان پرور تو
بازمانده است دهان صدف از گوهر تو
می چکد بس که می از لعل می آلود ترا
تهی از باده به خوردن نشود ساغر تو
پرده شرم ازان چهره نوخط بردار
چند باشد چو زره زیر قبا جوهر تو؟
عمر جاوید به نظارگیان می بخشد
هر که چون زلف شبی روز کند در بر تو
می پرد چشم جهان در طلبش چون مه عید
تا که را چشم فتد بر کمر لاغر تو
تا به دامان قیامت گل ازو می ریزد
دست هر کس که شبی ماند به زیر سر تو
گردن سنگ شود نرم ز پروانه عزل
سخت تر شد ز خط سبز دل کافر تو
راه چون خانه دربسته در او نتوان یافت
گرچه چون آینه بازست به عالم در تو
لب زخم من و اظهار شکایت، هیهات
که گشوده است بغل در هوس خنجر تو
این غزل آن غزل خواجه سنایی است که گفت
خنده گریند همی سوختگان در بر تو
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه خط است این که دمید از لب جان پرور تو
که به دل بردن ما بست کمر شکر تو
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که آنچه از لبهای تو برخاسته، تنها یک کلام نیست، بلکه از عمق وجود تو و روح پرورشیافتهات نشأت میگیرد. این کلام با شیرینی و جذابیتی که دارد، دلهای ما را ربوده و به ما پیوند داده است.
دل دو نیم است ز لعل لب جان پرور تو
بازمانده است دهان صدف از گوهر تو
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیباییهای تو دو نیم شده است و چنان در حسرت لبهای زیبای تو ماندهام که دهان صدف با گوهر تو پر نشده است.
می چکد بس که می از لعل می آلود ترا
تهی از باده به خوردن نشود ساغر تو
هوش مصنوعی: قند و عطر میریزد و رنگ لعل، اما تو در حالی که خالی از شراب هستی، نمیتوانی از ساغرت بنوشی.
پرده شرم ازان چهره نوخط بردار
چند باشد چو زره زیر قبا جوهر تو؟
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که چرا باید از زیبایی و جذابیت چهرهات شرمنده باشی؟ مانند زرهای زیر لباس که زیبایی و ارزش واقعیاش پنهان میماند، تو نیز باید بیشتر از آنچه که هستی به خودت افتخار کنی و زیباییات را نشان دهی.
عمر جاوید به نظارگیان می بخشد
هر که چون زلف شبی روز کند در بر تو
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند زلف شب، روز خود را در کنار تو بگذراند، عمر جاودانهای به تماشاگران میبخشد.
می پرد چشم جهان در طلبش چون مه عید
تا که را چشم فتد بر کمر لاغر تو
هوش مصنوعی: چشمهای جهانیان در جستجوی او همچون هلال ماه در روز عید به پرواز درمیآید تا بلکه بر کمر لاغر تو افتد.
تا به دامان قیامت گل ازو می ریزد
دست هر کس که شبی ماند به زیر سر تو
هوش مصنوعی: در روز قیامت، هر کسی که شبی را در آغوش تو گذرانده باشد، از این لحظه خوشی و محبت چیزهای زیبا و دلنواز دریافت میکند.
گردن سنگ شود نرم ز پروانه عزل
سخت تر شد ز خط سبز دل کافر تو
هوش مصنوعی: در اثر زیبایی و لطافت پروانه، گردن سنگی نرم و پذیرش پیدا میکند. اما دل کافر تو، که به سختی و بیرحمی مشهور است، با یک خط سبز هم نمیتواند نرم شود و این نشاندهنده ستم و بیاحساسی آن است.
راه چون خانه دربسته در او نتوان یافت
گرچه چون آینه بازست به عالم در تو
هوش مصنوعی: راهی که به مقصد نمیرسد مانند خانهای دربسته است؛ هرچند که به ظاهر در دنیای تو مانند آینهای باز و روشن به نظر میرسد.
لب زخم من و اظهار شکایت، هیهات
که گشوده است بغل در هوس خنجر تو
هوش مصنوعی: من زخمی هستم و از درد شکایت میکنم، اما نمیتوانم خواستهام را بیان کنم، چون همیشه در آرزوی تو مانند خنجری در قلبم هستی.
این غزل آن غزل خواجه سنایی است که گفت
خنده گریند همی سوختگان در بر تو
هوش مصنوعی: این غزل به موضوع احساساتی میپردازد که در دلمشغولی و غم عشق نهفته است. در آن بیان میشود که افرادی که دچار سوختگی عاطفی هستند، با وجود درد و رنجی که تحمل میکنند، به نوعی از خنده و شادی در کنار محبوب خود میرسند. این تضاد نشاندهندهی عمق احساسات انسانی و پیچیدگیهای عشق است.