گنجور

غزل شمارهٔ ۶۵۰

اگر به لاله شوی هم پیاله در صحرا
شود دو آتشه رخسار لاله در صحرا
خمار نرگس لیلی به چشم مجنون شد
یکی هزار ز چشم غزاله در صحرا
ز جاده ها چو رگ چنگ ناله برخیزد
اگر شود ز لبم پهن، ناله در صحرا
نمی شود دل پر خون گشاده از وسعت
که شد گره به جگر آه لاله در صحرا
فغان که حلقه سرگشتگی ز حیرانی
احاطه کرده مرا همچو هاله در صحرا
مگر نسیم ازان زلف سرگذشتی گفت؟
که لاله ها شده مشکین کلاله در صحرا
ز کوه، دامن دشت جنون پر از سنگ است
شود نصیب که تا این نواله در صحرا
به داغ آبله یابند دشت پیمایان
نشان پای مرا همچو لاله در صحرا
هنوز از اثر دود آه مجنون است
سیاه روزن چشم غزاله در صحرا
ترحم است به مجنون من که می شکند
خمار سنگ ملامت به ژاله در صحرا
به چشم وحشت، مجنون دور گرد مرا
سواد شهر بود داغ لاله در صحرا
شده است کوچه و بازار پر ز دیوانه
به من شده است جنون تا حواله در صحرا
سیاه خیمه لیلی در گریه مجنون
نهان به خون شده چون داغ لاله در صحرا
گل همیشه بهارست داغ من صائب
اگر بهار زند جوش، لاله در صحرا

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر به لاله شوی هم پیاله در صحرا
شود دو آتشه رخسار لاله در صحرا
هوش مصنوعی: اگر با لاله‌ها در بیابان همراه شوی، چهره‌ات همچون لاله خواهد شد و زیبایی‌ات در آنجا دوچندان خواهد بود.
خمار نرگس لیلی به چشم مجنون شد
یکی هزار ز چشم غزاله در صحرا
هوش مصنوعی: نگاه نرگس لیلی چنان مست و شگفت‌انگیز بود که مجنون را مجذوب خود کرد، به طوری که در مقایسه با آن، زیبایی چشم‌های غزاله در بیابان هزاران بار کمتر به نظر می‌رسید.
ز جاده ها چو رگ چنگ ناله برخیزد
اگر شود ز لبم پهن، ناله در صحرا
هوش مصنوعی: وقتی که از جاده‌ها مانند سیم‌های چنگ، ناله‌ای بلند شود، اگر این ناله از لبانم بیرون بیاید، در صحرا نیز پخش خواهد شد.
نمی شود دل پر خون گشاده از وسعت
که شد گره به جگر آه لاله در صحرا
هوش مصنوعی: دل شکسته و پر از غم نمی‌تواند آرامش پیدا کند، زیرا در دل درد و رنج عمیق جاری است، همان‌طور که غم و اندوه لاله‌ای که در بیابان رشد کرده، بر جگرش فشار می‌آورد.
فغان که حلقه سرگشتگی ز حیرانی
احاطه کرده مرا همچو هاله در صحرا
هوش مصنوعی: آه، من در حیرانی و سردرگمی به شدت غوطه‌ورم، به گونه‌ای که این وضعیت مانند هاله‌ای دور من را فراگرفته است و مرا محاصره کرده.
مگر نسیم ازان زلف سرگذشتی گفت؟
که لاله ها شده مشکین کلاله در صحرا
هوش مصنوعی: آیا نسیم از داستان آن زلف دلربا چیزی به ما گفت؟ که گل‌های لاله در دشت، به رنگ سیاه و مانند مشک به نظر می‌رسند.
ز کوه، دامن دشت جنون پر از سنگ است
شود نصیب که تا این نواله در صحرا
هوش مصنوعی: از کوه‌ها به دشت جنون، پر از سنگ و موانع است. تنها کسی می‌تواند این نعمت را در دل صحرا به دست‌آورد که شایسته‌اش باشد.
به داغ آبله یابند دشت پیمایان
نشان پای مرا همچو لاله در صحرا
هوش مصنوعی: دشت‌نوردان به نشانه پای من، آثار داغی را که بر روی زمین باقی مانده، مانند لاله‌ای در صحرا می‌یابند.
هنوز از اثر دود آه مجنون است
سیاه روزن چشم غزاله در صحرا
هوش مصنوعی: هنوز رد پایی از داغ دل مجنون بر روی روزنه‌های چشم غزال در دشت باقی مانده است.
ترحم است به مجنون من که می شکند
خمار سنگ ملامت به ژاله در صحرا
هوش مصنوعی: دوست من احساس ترحم می‌کند به مجنون، زیرا او در برابر ناراحتی و زخم‌های ناشی از سرزنش و انتقاد همانند قطره‌ای باران در بیابان، تاب می‌آورد و مقاومت می‌کند.
به چشم وحشت، مجنون دور گرد مرا
سواد شهر بود داغ لاله در صحرا
هوش مصنوعی: مجنون با نگرانی و ترس به من نگاه می‌کرد، در حالی که در آنجا، در دل صحرا، نشانی از عشق و شوریدگی، مانند داغ لاله‌ای بر پا بود.
شده است کوچه و بازار پر ز دیوانه
به من شده است جنون تا حواله در صحرا
هوش مصنوعی: کوچه و بازار پر شده از دیوانگان، و من از شدت جنون به جایی در دل صحرا رفته‌ام.
سیاه خیمه لیلی در گریه مجنون
نهان به خون شده چون داغ لاله در صحرا
هوش مصنوعی: چادر سیاه لیلی در سختی و غم مجنون پنهان شده است، چنان که زخم لاله‌ای در دشت نمایان است.
گل همیشه بهارست داغ من صائب
اگر بهار زند جوش، لاله در صحرا
هوش مصنوعی: گل همیشه در حال شکفتن است و در دل من داغ و اندوهی وجود دارد. اگر بهار به شوق بیفتد، لاله‌ها در دشت‌ها جوانه خواهند زد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۵۰ به خوانش عندلیب