گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴۹۷

چه خوش باشد که گردد دیده روشن از عذار تو
جواهر سرمه بینش شود خط غبار تو
تو مشغول شکار باز و شاهینی، چه می دانی
که ما را چشم و دل چون می پرداز انتظار تو
غزالان حرم را داغ دارد از سرافرازی
بلند اقبال نخجیری که می گردد شکار تو
خروش عاشقان گر کوه را از جای بردارد
عجب دارم صدا برگردد از کوه وقار تو
روان گردد به صحرا رود نیل از زهره شیران
فتد گر بر نیستان برق تیغ شعله بار تو
نشد پامال موری از تو ای سرو سبک جولان
شود نقش قدم دست دعا در رهگذار تو
کهن سقف فلک نزدیک بود از یکدگر ریزد
ستون آسمان ها گشت عدل پایدار تو
زلیخا گر جوان شد در زمان ماه کنعانی
گرفت از سر جوانی آسمان در روزگار تو
نگردد غنچه بال و پر ز دلسوزی ملایک را
که نننشیند غباری از عوارض بر عذار تو
شود خاک مراد اهل عالم طاق ابرویش
به روی هر که بنشیند غبار رهگذار تو
سکندر برد در خاک آرزوی آب حیوان را
سراسر می رود آب خضر در جویبار تو
به این پاکی ندارد گوهری در نه صدف گردون
که غیرت می برد بر هم نهان و آشکار تو
ز حزم دوربین گشتی دعای جوشن عالم
که هر جا باشی، از دست دعا باشد حصار تو

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه خوش باشد که گردد دیده روشن از عذار تو
جواهر سرمه بینش شود خط غبار تو
هوش مصنوعی: چقدر خوب است که چشم‌هایم از زیبایی چهره‌ات روشن شود و مانند جواهری درخشان، خط غبار وجود تو را ببینند.
تو مشغول شکار باز و شاهینی، چه می دانی
که ما را چشم و دل چون می پرداز انتظار تو
هوش مصنوعی: تو مشغول شکار پرنده‌هایی مثل باز و شاهین هستی، اما چه می‌دانی که ما چگونه به انتظار تو نشسته‌ایم و چشمان و دل‌هایمان در این انتظار پر می‌کشد؟
غزالان حرم را داغ دارد از سرافرازی
بلند اقبال نخجیری که می گردد شکار تو
هوش مصنوعی: غزالان حرم به خاطر محبوبیت و خوشبختی بالایی که دارند، دلهره و حسرتی در دل دارند؛ این حسرت ناشی از این است که تو نیز شکار می‌شوی و دستگیر تو خواهی شد.
خروش عاشقان گر کوه را از جای بردارد
عجب دارم صدا برگردد از کوه وقار تو
هوش مصنوعی: اگر صدای عاشقان، کوه را از جا بکند، عجیب است که صدای این عشق، بازگردد و به کوه احترام تو برسد.
روان گردد به صحرا رود نیل از زهره شیران
فتد گر بر نیستان برق تیغ شعله بار تو
هوش مصنوعی: به صحرا می‌رود، مثل نیل که جاری می‌شود و اگر شیرانی از زهره (سیاره) به نیستان بیفتند، برق و درخشش شمشیر تو همچون شعله‌ای است.
نشد پامال موری از تو ای سرو سبک جولان
شود نقش قدم دست دعا در رهگذار تو
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و عظمت شخصی اشاره دارد که در دنیای او مانند سروی بلند و رساست. شاعر می‌گوید که حتی مورچه‌ای هم نمی‌تواند زیر پای او آسیب ببیند و این نشان‌دهنده مقام و جایگاه بالای اوست. همچنین، دعا و نذر برای او را به مثابه نشانی از عشق و احترام به او می‌داند، که در مسیر او جاودانه مانده است.
کهن سقف فلک نزدیک بود از یکدگر ریزد
ستون آسمان ها گشت عدل پایدار تو
هوش مصنوعی: سقف کهن آسمان نزدیک بود که از هم فرو بریزد، اما به خاطر عدل و انصاف تو، استحکام و پایداری پیدا کرد.
زلیخا گر جوان شد در زمان ماه کنعانی
گرفت از سر جوانی آسمان در روزگار تو
هوش مصنوعی: زلیخا، اگر در دوره جوانی‌اش زیبایی و شکوهی مانند ماه کنعانی داشت، به خاطر جوانی و طراوتش، به آسمان دست یافت. حالا در زمان تو نیز چنین است.
نگردد غنچه بال و پر ز دلسوزی ملایک را
که نننشیند غباری از عوارض بر عذار تو
هوش مصنوعی: غنچه نمی‌تواند بال و پر بگیرد، زیرا ملایک به خاطر دلسوزی، از آسیب‌های دنیا تو را محافظت می‌کنند و نمی‌گذارند که رنج‌ها و مشکل‌ها بر چهره‌ات تأثیری بگذارند.
شود خاک مراد اهل عالم طاق ابرویش
به روی هر که بنشیند غبار رهگذار تو
هوش مصنوعی: هرچند که اهل دنیا آرزوی خود را در خاک پای او می‌دانند، اما ابروی او آن چنان زیباست که هر کسی که بر فراز او بنشیند، مانند غباری از تردد در مسیر او می‌شود.
سکندر برد در خاک آرزوی آب حیوان را
سراسر می رود آب خضر در جویبار تو
هوش مصنوعی: سکندر در جستجوی آب حیاتی که آرزوی آن را داشت، تمام عمر خود را به سفر گذراند. اکنون در کنار تو، آب خضر که نماد زندگی‌بخش است، جاری است.
به این پاکی ندارد گوهری در نه صدف گردون
که غیرت می برد بر هم نهان و آشکار تو
هوش مصنوعی: هیچ جواهری در صدف آسمان به این پاکی وجود ندارد که غیرت تو را هم در حالت پنهان و هم در حالت نمایان تحت تأثیر قرار دهد.
ز حزم دوربین گشتی دعای جوشن عالم
که هر جا باشی، از دست دعا باشد حصار تو
هوش مصنوعی: با دورنگری و احتیاط خود، دعای جوشن را به دست آورده‌ای. این دعا به تو کمک می‌کند تا در هر مکانی که باشی، محافظت و حصاری از دعا دور تو باشد.