غزل شمارهٔ ۶۴۹۵
نگردد بی صفا از خط لب گوهرنثار او
که می شوید سیاهی را عقیق آبدار او
سهی سروی که چشم من سفید از انتظارش شد
ز تمکین برنمی خیزد غبار از رهگذار او
شود چون ناف آهو مشک خون در حلقه چشمش
به خاطر بگذراند هر که زلف مشکبار او
کجا خودداری از پروانه بی تاب می آید؟
در آن محفل که با مجمر به رقص آید شرار او
می ممزوج را از صرف بهتر می توان خوردن
زیاد از چشم باشد فیض لعل آبدار او
دو عالم گر شود زیر و زبر از جا نمی خیزد
سپندی را که بر آتش نشاند انتظار او
تمام عمر باشد روزنش از روز دگر خوشتر
شبی چون زلف هر کس سرگذارد در کنار او
حلالش باد هر آبی که می نوشد درین گلشن
چو تا آن کس که گردد آب می در جویبار او
به جای اشک، آب زندگی در دیده اش گردد
دل هر کس که چون صائب شود آیینه دار او
غزل شمارهٔ ۶۴۹۴: چو بنشیند، شود صد کوه تمکین همنشین با اوغزل شمارهٔ ۶۴۹۶: جنون گنجی است گوهرخیز، زنجیر اژدهای او
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نگردد بی صفا از خط لب گوهرنثار او
که می شوید سیاهی را عقیق آبدار او
هوش مصنوعی: عشق و صفای او همچون عقیق درخشان است که سیاهیها و تیرگیها را از بین میبرد و سبب میشود که دل را از آلودگیها پاک کند.
سهی سروی که چشم من سفید از انتظارش شد
ز تمکین برنمی خیزد غبار از رهگذار او
هوش مصنوعی: سرو زیبایی که چشم من به خاطر انتظار او به سفیدی درآمده، هرگز از حالتی که دارد دست نمیکشد و غبار از مسیر او برنمیخیزد.
شود چون ناف آهو مشک خون در حلقه چشمش
به خاطر بگذراند هر که زلف مشکبار او
هوش مصنوعی: چشمهای او مانند حلقهای است که خونین شده و بوی مشکناکی دارد؛ هر کسی که زلفهای او را ببیند، به یاد چنین تصویری میافتد و در دلش خاطراتی از آن به یاد میآورد.
کجا خودداری از پروانه بی تاب می آید؟
در آن محفل که با مجمر به رقص آید شرار او
هوش مصنوعی: در کجا میتوان بیتابی پروانه را نادیده گرفت؟ در جایی که شعلههای آتش به رقص درآیند.
می ممزوج را از صرف بهتر می توان خوردن
زیاد از چشم باشد فیض لعل آبدار او
هوش مصنوعی: بهتر است می را که با عشق و احساس آمیخته شده است بنوشیم، زیرا شاید خوشی و لذت بیشتری را از نگاه کردن به لبهای زیبا و شفاف او بدست آوریم.
دو عالم گر شود زیر و زبر از جا نمی خیزد
سپندی را که بر آتش نشاند انتظار او
هوش مصنوعی: اگر دو جهان هم به هم بریزد، آتش نمیسوزاند سپند را که با انتظارش روی آتش گذاشتهاند.
تمام عمر باشد روزنش از روز دگر خوشتر
شبی چون زلف هر کس سرگذارد در کنار او
هوش مصنوعی: تمام عمر، روزی برای او بهتر از روزهای دیگر میباشد، شبی که مانند زلف هر کسی، در کنار او میگذرد.
حلالش باد هر آبی که می نوشد درین گلشن
چو تا آن کس که گردد آب می در جویبار او
هوش مصنوعی: او هر آبی که در این باغ مینوشد، حلال باشد، مانند کسی که آب می را در جویبارش میبیند و از آن مینوشد.
به جای اشک، آب زندگی در دیده اش گردد
دل هر کس که چون صائب شود آیینه دار او
هوش مصنوعی: به جای اینکه اشک بریزد، چشمان او پر از آب زندگی میشود و دل هر کسی که مثل صائب باشد، او را آینهای برای خود میبیند.