غزل شمارهٔ ۶۴۹۴
چو بنشیند، شود صد کوه تمکین همنشین با او
چو برخیزد ز جا، از جای برخیزد زمین با او
ز فیض داغ سودا دام و دد شد رام با مجنون
سلیمان می شود هر کس که باشد این نگین با او
نظر با ساعد سیمش چراغ صبح را ماند
برآرد گر ید بیضا سر از یک آستین با او
لب دعوی گشودن می دهد یادی ز بی مغزی
صدف لب بسته باشد تا بود در ثمین با او
مآل خواجه ممسک به زنبور عسل ماند
که نیشی ماند از صدخانه پرانگبین با او
من از شرح پریشان حالی دل عاجزم صائب
به سرگوشی مگر گوید دو زلف عنبرین با او
غزل شمارهٔ ۶۴۹۳: غافل از داغ جنون ای دیده روشن مشوغزل شمارهٔ ۶۴۹۵: نگردد بی صفا از خط لب گوهرنثار او
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو بنشیند، شود صد کوه تمکین همنشین با او
چو برخیزد ز جا، از جای برخیزد زمین با او
هوش مصنوعی: زمانی که او بنشیند، تمامی کوهها در تسلیم و آرامش قرار میگیرند. وقتی او از جای خود بلند میشود، زمین نیز به همراه او حرکت میکند.
ز فیض داغ سودا دام و دد شد رام با مجنون
سلیمان می شود هر کس که باشد این نگین با او
هوش مصنوعی: از لطف عشق، حیوانات و انسانها تحت تأثیر قرار میگیرند و آرام میشوند. هر کسی که این گوهر را با خود داشته باشد، مانند مجنون سلیمان خواهد شد.
نظر با ساعد سیمش چراغ صبح را ماند
برآرد گر ید بیضا سر از یک آستین با او
هوش مصنوعی: نگاهی که با مچ دست نقرهایاش داشتنش، مانند چراغ صبح است. اگر او بخواهد، میتواند از آستینی که دارد، ماه را بیرون بیاورد.
لب دعوی گشودن می دهد یادی ز بی مغزی
صدف لب بسته باشد تا بود در ثمین با او
هوش مصنوعی: به بیان دیگر، حرف زدن درباره موضوعات بیمحتوا و پیش پا افتاده یادآور این است که باید به درونمایه و عمق مطلب توجه کرد. مثل صدفی که بسته است و باید درونش مروارید باارزش وجود داشته باشد تا ارزشمند باشد. در واقع، سکوت و اندیشهها با ارزشی که در دل دارند، اهمیت بیشتری از سخنان توخالی دارند.
مآل خواجه ممسک به زنبور عسل ماند
که نیشی ماند از صدخانه پرانگبین با او
هوش مصنوعی: در اینجا به فردی اشاره شده که در تلاش برای بدست آوردن لذتی شیرین و خوشمزه مانند عسل است، اما باید مواظب نیش زنبور باشد که میتواند منجر به درد و رنج شود. این به نوعی نشاندهنده تعادل میان لذت و خطر است؛ برای رسیدن به چیزهای خوب، باید مراقب عواقب ناگوار نیز بود.
من از شرح پریشان حالی دل عاجزم صائب
به سرگوشی مگر گوید دو زلف عنبرین با او
هوش مصنوعی: من نمیتوانم دربارهی دلتنگیها و ناراحتیهای خود صحبت کنم، اما شاید اگر با او به آرامی صحبت کنم، دو زلف خوشبو و زیبا بتوانند احساسات مرا منتقل کنند.