غزل شمارهٔ ۶۴۸۸
از گرانجانی گران بر خاطر دنیا مشو
تا توان برداشت باری بار بر دلها مشو
تا نمی در جویبارت چون سبوی باده هست
بار دوش خلق از کوتاه دستی ها مشو
تا توانی گوهر شهوار شد، از فکر پوچ
چون کف بی مغز بار خاطر دریا مشو
بادبان را کشتی پربار لنگر می کند
روح را از نعمت الوان حنای پا مشو
جمع کن چون غنچه اوراق دل از چین جبین
چون گل بی درد خرج خنده بیجا مشو
از جهان آب و گل بگذر سبک چون گردباد
چون ره خوابیده بار خاطر صحرا مشو
خو به صحبت کرده را تنهایی از مردم بلاست
خو به تنهایی کن از همصحبتان تنها مشو
روز اگر شان بزرگیهاست دامنگیر تو
در دل شب غافل از دریوزه دلها مشو
از سحرخیزی رسد شبنم به وصل آفتاب
چشم بگشا، غافل از بیداری شبها مشو
هر چه در آفاق باشد هست در انفس تمام
سیر کن در خویشتن صائب جهان پیما مشو
غزل شمارهٔ ۶۴۸۷: تلخرو از هر نسیم سهل چون دریا مشوغزل شمارهٔ ۶۴۸۹: در برون رفتن ز بزم زندگی کاهل مشو
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از گرانجانی گران بر خاطر دنیا مشو
تا توان برداشت باری بار بر دلها مشو
هوش مصنوعی: از دل نگران و اندوهگین دنیا دوری کن و تا زمانی که میتوانی، بار سنگینی را بر دوش دلهای دیگران نگذار.
تا نمی در جویبارت چون سبوی باده هست
بار دوش خلق از کوتاه دستی ها مشو
هوش مصنوعی: تا وقتی که شرابی در جویبار تو نیست، مثل سبوی باده در دستت نگذار، زیرا بار و مسئولیت دیگران را بر دوش خودت نگذار.
تا توانی گوهر شهوار شد، از فکر پوچ
چون کف بی مغز بار خاطر دریا مشو
هوش مصنوعی: تا جایی که میتوانی، به ارزشهای واقعی و ماندگار اهمیت بده و از افکار بیهوده و بیمحتوا دوری کن؛ زیرا مانند کف روی دریا، آن افکار فاقد عمق و معنی هستند.
بادبان را کشتی پربار لنگر می کند
روح را از نعمت الوان حنای پا مشو
هوش مصنوعی: بادبان کشتی را به حرکت در میآورد، اما لنگر آن را ثابت نگه میدارد. همچنین، روح انسان نیز از نعمتهای گوناگون پر میشود و نباید به کارهای بیهوده و زودگذر افتاد.
جمع کن چون غنچه اوراق دل از چین جبین
چون گل بی درد خرج خنده بیجا مشو
هوش مصنوعی: برگهای دل خود را مانند غنچه جمع کن و از چین و چروکهای پیشانیات بپرهیز. مانند گلی نباش که درد و رنج نداشته باشد، اما بیدلیل بخندد.
از جهان آب و گل بگذر سبک چون گردباد
چون ره خوابیده بار خاطر صحرا مشو
هوش مصنوعی: از دنیا و مادیات بگذر و سبکبال و آزاد مانند گردباد باش. در زندگی به خواب نرو و بار سنگین نگرانیها را بر دوش خود نگذار. از یادآوری سختیها و مشکلات در بیابان دل پرهیز کن.
خو به صحبت کرده را تنهایی از مردم بلاست
هوش مصنوعی: کسی که به تنهایی با خود صحبت کند، از جمع و جامعه جدا شده و درواقع دچار مشکل است.
خو به تنهایی کن از همصحبتان تنها مشو
هوش مصنوعی: به تنهایی عادت کن و از همراه شدن با افرادی که تنها هستند دوری کن.
روز اگر شان بزرگیهاست دامنگیر تو
در دل شب غافل از دریوزه دلها مشو
هوش مصنوعی: اگر روز بزرگ و باشکوهی برای توست، در دل شب و در زمانهای سخت غفلت نکن که باید به نیازهای دل دیگران توجه کنی.
از سحرخیزی رسد شبنم به وصل آفتاب
چشم بگشا، غافل از بیداری شبها مشو
هوش مصنوعی: اگر صبح زود بیدار شوی، مانند شبنم که به وصال آفتاب میرسد، تو هم میتوانی به زیبایی و روشنایی روز دست یابی. چشمانت را باز کن و از خواب غفلت شبها غافل نشو.
هر چه در آفاق باشد هست در انفس تمام
سیر کن در خویشتن صائب جهان پیما مشو
هوش مصنوعی: هرچه در دنیا و طبیعت وجود دارد، در درون انسان نیز هست. بنابراین به جای جستجوی خارج از خود، باید به درون خود سفر کنی و به کاوش در ذات و وجود خود بپردازی. نباید فقط به دنبال دنیای بیرونی باشی.