غزل شمارهٔ ۶۴۷۷
ای زبان شعله از زنهاریان خوی تو
شاخ گل لرزان ز رشک قامت دلجوی تو
پرتو روی تو شمع خلوت روشندلان
جوهر آیینه از زنجیریان موی تو
سایه خود را که دایم در رکابش می رود
خانه صیاد می داند رم آهوی تو
پنجه شمشاد را از شانه بیرون کرده است
بارها زور کمان حلقه گیسوی تو
عمرها شد تا ز چشم اعتبار افکنده است
قبله را چون طاق نسیان گوشه ابروی تو
گرچه نرگس برنمی دارد نظر از پیش پا
زیر پای خود نبیند نرگس جادوی تو
چون تماشایی نگردد از تماشای تو مست؟
باده گلرنگ می سازد عرق را روی تو
می کند زنجیر جوهرپاره چون دیوانگان
دید تا آیینه روی خویش را در روی تو
چون زنم مژگان به یکدیگر، که خون مرده را
از شکر خواب عدم بیدار سازد بوی تو
رنگ می بازد ز خوی آتشینت آفتاب
کیست صائب تا دلیر آید به طوف کوی تو؟
غزل شمارهٔ ۶۴۷۶: بس که تندی کرد با پهلونشینان خوی توغزل شمارهٔ ۶۴۷۸: برنمی آید کسی با خوی یک پهلوی تو
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای زبان شعله از زنهاریان خوی تو
شاخ گل لرزان ز رشک قامت دلجوی تو
هوش مصنوعی: ای زبان! تو مانند شعلهای هستی که از زیبایی و جذابیت آن دلبر تو، به وجد آمدهای. آن شاخ گل هم به خاطر زیبایی قامت محبوب تو، همچون تو در حال لرزیدن است.
پرتو روی تو شمع خلوت روشندلان
جوهر آیینه از زنجیریان موی تو
هوش مصنوعی: نور روی تو مانند شمعی است که فضای دلهای روشن را روشنتر میکند و زیبایی و درخشش آیینه را تحت تاثیر موهای تو قرار میدهد.
سایه خود را که دایم در رکابش می رود
خانه صیاد می داند رم آهوی تو
هوش مصنوعی: سایهای که همیشه همراه اوست، خانهی صیاد را میشناسد، مانند اینکه آهوی تو نیز از وجودت آگاه است.
پنجه شمشاد را از شانه بیرون کرده است
بارها زور کمان حلقه گیسوی تو
هوش مصنوعی: زور کمان بارها باعث شده است که پنجههای شمشاد از شانه خارج شوند و این کنایه به زیبایی و قدرت جذابیت گیسوان تو دارد.
عمرها شد تا ز چشم اعتبار افکنده است
قبله را چون طاق نسیان گوشه ابروی تو
هوش مصنوعی: سالهاست که به خاطر زیبایی و شگفتی چشمان تو، از یاد رفته که به کجا باید قصد کرد و کدام سمت را باید دنبال کرد. زیبایی تو به گونهای است که تمام توجهها را به خود جلب میکند و دیگر هیچ چیز در یاد نمیماند.
گرچه نرگس برنمی دارد نظر از پیش پا
زیر پای خود نبیند نرگس جادوی تو
هوش مصنوعی: هرچند نرگس، زیبایی خود را از نظر نمیگیرد و تنها به زیباییهای پیش رویش توجه میکند، اما به زیر پای خود که جادوی توست، توجهی ندارد.
چون تماشایی نگردد از تماشای تو مست؟
باده گلرنگ می سازد عرق را روی تو
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی تو دیده نمیشود، چگونه ممکن است کسی از تماشای تو مست شود؟ شراب مثل رنگ گل، زیبایی چهرهات را به وجود میآورد.
می کند زنجیر جوهرپاره چون دیوانگان
دید تا آیینه روی خویش را در روی تو
هوش مصنوعی: از روی دیوانهوارش، زنجیر جوهر را میزداید تا بتواند چهره خود را در آینهای که تو هستی، ببیند.
چون زنم مژگان به یکدیگر، که خون مرده را
از شکر خواب عدم بیدار سازد بوی تو
هوش مصنوعی: زمانی که مژگانم را به هم میزنم، بویی که تو در خواب میپراکنی، میتواند روح خاموشی را بیدار کند.
رنگ می بازد ز خوی آتشینت آفتاب
کیست صائب تا دلیر آید به طوف کوی تو؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به ویژگیهای آتشین و پرشور فردی اشاره میکند که باعث میشود رنگ و روشنی از او بگریزد. به نوعی، این فرد درخشندگی خاصی دارد که دیگران از آن تاثیر میپذیرند. در ادامه، شاعر میپرسد که چه کسی میتواند با دلیری و شجاعت، به سراغ زیبایی و جذابیت آن فرد بیاید و در کوی او حضور یابد.