گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴۷

رساند ابر به جایی گهرفشانی را
که برد کوه غم از سینه ها گرانی را
درین دو هفته که در آتش است نعل بهار
مده چو لاله ز کف جام ارغوانی را
مدار دست ز تعمیر دل درین موسم
که ریخت لاله و گل رنگ شادمانی را
زمین چو خضر اگر سبزپوش شد چه عجب
که کرد ابر سبیل آب زندگانی را
زنار و پود رگ ابر و رشته باران
بساط عیش شد آماده کامرانی را
یکی است آمدن و رفتن سبکروحان
عزیزدار ریاحین بوستانی را
بهار از گل و لاله است بر جناح سفر
مده ز دست رکاب سبک عنانی را
چو نیست یک دو نفس بیش زندگی چون صبح
به خوشدلی گذرانید زندگانی را
مرا به عالم بالا دلیل شد چون خضر
چه فیضهاست زمین های آسمانی را
نشاط فصل بهار اینقدر نمی باشد
ز سر گرفت همانا جهان جوانی را
ترا که پای طلب نیست همچو سنگ نشان
نگاه دار سر راه کاروانی را
بود همیشه جوان صائب آن که دریابد
زمان دولت عباس شاه ثانی را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رساند ابر به جایی گهرفشانی را
که برد کوه غم از سینه ها گرانی را
هوش مصنوعی: ابر به جایی رسید که با زیبایی و روشنی خود شادی را پخش کرد و غم و سنگینی را از دل کوه‌ها برداشت.
درین دو هفته که در آتش است نعل بهار
مده چو لاله ز کف جام ارغوانی را
هوش مصنوعی: در این دو هفته‌ای که در آتش بهاری به سر می‌بریم، نعل بهار را به کسی ندهید. مانند لاله‌ای که از دست جام ارغوانی رفته است.
مدار دست ز تعمیر دل درین موسم
که ریخت لاله و گل رنگ شادمانی را
هوش مصنوعی: در این روزگار که گل‌ها و لاله‌ها در حال شکفتن و زیبایی هستند، نباید به فکر اصلاح و بهبود دل و روح خود باشیم.
زمین چو خضر اگر سبزپوش شد چه عجب
که کرد ابر سبیل آب زندگانی را
هوش مصنوعی: وقتی زمین مانند خضر سبز و سرسبز می‌شود، عجیب نیست که ابرها به تداوم زندگی و آبادانی این زمین کمک کنند و آب لازم را به آن برسانند.
زنار و پود رگ ابر و رشته باران
بساط عیش شد آماده کامرانی را
هوش مصنوعی: زنجیر و تار، رگ ابر و رشته باران، زمینه را برای شادی و لذت فراهم کرده‌اند.
یکی است آمدن و رفتن سبکروحان
عزیزدار ریاحین بوستانی را
هوش مصنوعی: یکی از روح‌های پاک و عزیز به مانند بادی ملایمی به دوستانش در گلستان زندگی می‌آید و می‌رود.
بهار از گل و لاله است بر جناح سفر
مده ز دست رکاب سبک عنانی را
هوش مصنوعی: بهار را به گل و لاله می‌شناسند؛ اما ای دوست، سفر را فراموش نکن و اجازه نده که شتاب و سبکی بار سفر تو را غافل کند.
چو نیست یک دو نفس بیش زندگی چون صبح
به خوشدلی گذرانید زندگانی را
هوش مصنوعی: وقتی زندگی چیزی جز چند نفس بیشتر نیست، پس بهتر است که روزهایمان را مانند صبح با شادابی و خوشحالی سپری کنیم.
مرا به عالم بالا دلیل شد چون خضر
چه فیضهاست زمین های آسمانی را
هوش مصنوعی: من به واسطه‌ی وجود خضر در دنیای بالا به حقایق و فیض‌های زیادی پی بردم، مانند زمین‌هایی که در آسمان‌ها وجود دارند.
نشاط فصل بهار اینقدر نمی باشد
ز سر گرفت همانا جهان جوانی را
هوش مصنوعی: شور و شوق بهار آنقدر نیست که بتواند جوانی و انرژی جهان را به راحتی بگیرد و از آن کم کند.
ترا که پای طلب نیست همچو سنگ نشان
نگاه دار سر راه کاروانی را
هوش مصنوعی: اگر تو در جستجوی چیزی نیستی، مانند سنگی بی‌حرکت بمان و در مسیر کاروانی که در حال حرکت است، نشانه‌ای برای آن‌ها باش.
بود همیشه جوان صائب آن که دریابد
زمان دولت عباس شاه ثانی را
هوش مصنوعی: کسی که همیشه جوان و سرزنده است، آن است که زمان درخشش و قدرت عباس شاه دوم را درک کند.

حاشیه ها

1399/05/13 15:08
مظفر محمدی الموتی خشکچالی

مصراع دوم، احتمالاً به صورت ذیل، اصلاح شود:
ز تار و پود رگ ابر و رشته‌ی باران