غزل شمارهٔ ۶۴۶۸
ای بهار آفرینش خط چون ریحان تو
صبح عید نیک بختان چهره خندان تو
گرچه دارد عید از قربانیان حیران بسی
می شود چون دیده قربانیان حیران تو
جای بر خوبان شده است از شوکت حسن تو تنگ
گل یکی از غنچه خسبان است در بستان تو
یوسف مصری کز او چشم جهانی روشن است
از فراموشان بود در گوشه زندان تو
پای خواب آلوده دامان صحرا می کند
آهوی رم کرده را گیرایی مژگان تو
تا قیامت پایش از شادی نیاید بر زمین
هر که سر را گوی سازد در خم چوگان تو
می دهندش روشنان آسمان در دیده جا
از زمین گردی که برمی خیزد از جولان تو
زان بود پر گل گلستانت، که از حیرت شود
دست گلچین پای خواب آلود در بستان تو
از خریداران به سیم قلب یوسف قانع است
هر کجا دکان گشاید حسن با سامان تو
از رگ گردن سر خود زود بیند برسنان
هر سبک مغزی که گردن پیچد از فرمان تو
از اطاعت بندگان را بنده پرور می کنی
می شود فرمانروا هر کس برد فرمان تو
در سر کوی تو دایم فصل گلریزان بود
بس که می ریزد دل عشاق از جولان تو
چشمه حیوان همین یک خضر را سیراب کرد
عالمی سرسبز شد از چشمه حیوان تو
بس که دامان تو رنگین شد ز خون عاشقان
خار را سرپنجه مرجان کند دامان تو
می کند چون غنچه تنگی پوست بر اندام او
هر که زانو ته کند بر سفره احسان تو
خاک از دست گهربار تو دریا گشته است
خوشه گوهر به دامن می کند دهقان تو
تیغ جان بخش تو سرو جویبار زندگی است
زنده جاوید گردد هر که شد قربان تو
گر شد از وصف تو عاجز کلک صائب دور نیست
موج را سوزد نفس در بحر بی پایان تو
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای بهار آفرینش خط چون ریحان تو
صبح عید نیک بختان چهره خندان تو
هوش مصنوعی: ای بهار آفرینش، خط خوش تو مانند ریحان است و چهره خندان تو در صبح عید خوشبختی شگفتانگیز است.
گرچه دارد عید از قربانیان حیران بسی
می شود چون دیده قربانیان حیران تو
هوش مصنوعی: هرچند در روز عید قربانیان زیادی وجود دارد، اما وقتی به قربانیان حیران تو نگاه میکنیم، همه چیز دگرگون میشود و حیرتآور میگردد.
جای بر خوبان شده است از شوکت حسن تو تنگ
گل یکی از غنچه خسبان است در بستان تو
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و شکوهمندی تو، جا برای خوبان تنگ شده است و در باغ تو، یکی از غنچههای خوابیده است.
یوسف مصری کز او چشم جهانی روشن است
از فراموشان بود در گوشه زندان تو
هوش مصنوعی: یوسف مصری، که به خاطر او چشمان جهان روشن شده است، در گوشهای از زندان فراموش شده است.
پای خواب آلوده دامان صحرا می کند
آهوی رم کرده را گیرایی مژگان تو
هوش مصنوعی: آهوی وحشی که خسته و خوابآلود در دامن صحرا است، تحت تأثیر زیبایی و جذابیت چشمان تو قرار میگیرد.
تا قیامت پایش از شادی نیاید بر زمین
هر که سر را گوی سازد در خم چوگان تو
هوش مصنوعی: هر کسی که سرش را به توپ و در بازی تو بگذارد، تا قیامت هیچ گاه پایش از شادی بر زمین نخواهد آمد.
می دهندش روشنان آسمان در دیده جا
از زمین گردی که برمی خیزد از جولان تو
هوش مصنوعی: آسمانیان به او نگاهی میکنند و نور خود را به او میبخشند، در حالی که گرد و غباری که از حرکت تو برمیخیزد، از زمین جداست.
زان بود پر گل گلستانت، که از حیرت شود
دست گلچین پای خواب آلود در بستان تو
هوش مصنوعی: به خاطر وجود گلهای فراوان در باغت، دست گلچین که در خواب و حیرت است، نمیتواند به درستی گلها را بچیند.
از خریداران به سیم قلب یوسف قانع است
هر کجا دکان گشاید حسن با سامان تو
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال عشق و زیبایی واقعی باشد، به دل یوسف قانع است و این نشان میدهد که حسن هر جا که باشد، محبوبیت و جذابیت او همیشه در بازار دلها میدرخشد.
از رگ گردن سر خود زود بیند برسنان
هر سبک مغزی که گردن پیچد از فرمان تو
هوش مصنوعی: کسی که از فرمان تو سرپیچی کند، بهزودی نتیجهی اعمالش را میبیند و به وضوح متوجه میشود که اشتباه کرده است. این افراد در برابر ارادهی تو مانند افرادی هستند که نمیتوانند از دستورات تو فرار کنند.
از اطاعت بندگان را بنده پرور می کنی
می شود فرمانروا هر کس برد فرمان تو
هوش مصنوعی: با اطاعت از بندگان، تو آنها را تربیت میکنی و هر کسی که از تو پیروی کند، به مقام فرمانروایی میرسد.
در سر کوی تو دایم فصل گلریزان بود
بس که می ریزد دل عشاق از جولان تو
هوش مصنوعی: در مسیر تو همیشه بهار و شکوفایی وجود دارد، زیرا عاشقان به خاطر زیباییها و حرکات تو به شدت دلتنگ و نگران میشوند.
چشمه حیوان همین یک خضر را سیراب کرد
عالمی سرسبز شد از چشمه حیوان تو
هوش مصنوعی: این چشمهی زندگی، تنها خضر را سیراب کرد و به واسطهی آن، جهانی پر از سبزی و حیات به وجود آمد.
بس که دامان تو رنگین شد ز خون عاشقان
خار را سرپنجه مرجان کند دامان تو
هوش مصنوعی: به خاطر خون دل عاشقانی که برای تو ریخته شده، دامن تو به قدری زیبا و رنگین شده که حتی خارها هم به لطف آن مانند انگشتر مرجانی به نظر میآیند.
می کند چون غنچه تنگی پوست بر اندام او
هر که زانو ته کند بر سفره احسان تو
هوش مصنوعی: هر کس که در برابر شما خضوع و فروتنی کند، مانند غنچهای است که درون پوست خود را محکم نگهداشته، نشانگر ارزش و زیبایی نهفته در وجود اوست.
خاک از دست گهربار تو دریا گشته است
خوشه گوهر به دامن می کند دهقان تو
هوش مصنوعی: خاک به دلیل وجود ستارههای با ارزش تو به دریا تبدیل شده است؛ کشاورز تو در دامن خود خوشههای گوهر را فراهم میآورد.
تیغ جان بخش تو سرو جویبار زندگی است
زنده جاوید گردد هر که شد قربان تو
هوش مصنوعی: چهرهی زیبا و شفاف تو مانند جویباری است که جان را زنده میکند، و هر کسی که جان خود را فدای تو کند، به زندگی ابدی دست خواهد یافت.
گر شد از وصف تو عاجز کلک صائب دور نیست
موج را سوزد نفس در بحر بی پایان تو
هوش مصنوعی: اگر قلم صائب از توصیف تو ناتوان شده، دور نیست که نفس موج در دریا بی پایان تو بسوزد.