گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴۶۷

از پریشانی نیندیشد گدای زلف تو
عمر جاویدان بود کمتر سخای زلف تو
محو گردد نقطه اش در مد عمر جاودان
هر که سازد خرده جان را فدای زلف تو
رشته جمعیت اوراق از شیرازه است
هست بر آشفتگان واجب دعای زلف تو
برنگیرد دانه تسبیح دلها را ز خاک
رشته زنار کافر ماجرای زلف تو
در کنار آب حیوان افتد از موج سراب
از دو عالم بگذرد هر کس برای زلف تو
هر طرف چون نافه صد خونین جگر افتاده است
تا که را از خاک بردارد هوای زلف تو
هیچ مغزی نیست کز دیوانگی معمور نیست
در زمان مد احسان رسای زلف تو
کاسه دریوزه سازد ناف را آهوی چین
تا کند بویی گدایی از هوای زلف تو
دل که می افشاند دامن بر عبیر پیرهن
خاکبازی می کند در کوچه های زلف تو
چون توانم صائب از فرمان او گردن کشید؟
من که از عالم بریدم از برای زلف تو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از پریشانی نیندیشد گدای زلف تو
عمر جاویدان بود کمتر سخای زلف تو
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که گدای عشق تو به هیچ چیزی جز زیبایی و زلف‌های تو فکر نمی‌کند و عمر جاویدان و بی‌پایان او نیز کمتر از سخاوت و بخشش زلف‌های تو نیست. در واقع، او همه چیز را فدای زیبایی و محبت تو می‌کند و به همین خاطر غم و پریشانی او کم‌رنگ می‌شود.
محو گردد نقطه اش در مد عمر جاودان
هر که سازد خرده جان را فدای زلف تو
هوش مصنوعی: هر که بخواهد جان خود را به خاطر زیبایی و魅魅 زلف تو فدای کند، در طول عمرش به شکل جاودانه‌ای در یادها محو و نابود می‌شود.
رشته جمعیت اوراق از شیرازه است
هست بر آشفتگان واجب دعای زلف تو
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به هم ریختگی و بی‌نظمی در جمعیت اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که در میان این آشفتگی‌ها، نیاز به دعا و آرزوی خوشبختی وجود دارد، که وابسته به زیبایی و جذبه زلف محبوب است. به نوعی، شاعر می‌خواهد بگوید که عشق و زیبایی می‌تواند در چنین شرایطی، آرامش و امید را به انسان‌ها هدیه دهد.
برنگیرد دانه تسبیح دلها را ز خاک
رشته زنار کافر ماجرای زلف تو
هوش مصنوعی: دانه‌های تسبیح دل‌ها نمی‌تواند از خاک رشته کافر (زنجیر) داستان زلف تو دور شود. یعنی دل‌ها همچنان به داستان و زیبایی زلف تو وابسته و مشغول هستند و نمی‌توانند از آن جدا شوند.
در کنار آب حیوان افتد از موج سراب
از دو عالم بگذرد هر کس برای زلف تو
هوش مصنوعی: کنار آب، حیوانی به خاطر امواج سراب به زمین می‌افتد و این نشان می‌دهد که هر کسی برای زیبایی و جذابیت تو از دو دنیا می‌گذرد و از همه چیز صرف‌نظر می‌کند.
هر طرف چون نافه صد خونین جگر افتاده است
تا که را از خاک بردارد هوای زلف تو
هوش مصنوعی: در هر سو، به مانند ریسه‌ای از خون دل‌خوردگان، افرادی fallen است که می‌خواهند به خاطر عشق به زلف تو از زمین بلند شوند.
هیچ مغزی نیست کز دیوانگی معمور نیست
در زمان مد احسان رسای زلف تو
هوش مصنوعی: هیچ ذهنی وجود ندارد که تحت تأثیر دیوانگی نباشد، در زمانی که زیبایی و لطف زلف تو در اوج خود است.
کاسه دریوزه سازد ناف را آهوی چین
تا کند بویی گدایی از هوای زلف تو
هوش مصنوعی: یک گُل نازک و زیبا در تلاش است تا با استفاده از بو و شخصیت خود، دل را به سمت خود جلب کند. همچنان که آهو در چین، زیبایی و دلربایی را به تصویر می‌کشد و عطری به همراه دارد که به یاد یک عشق خاص می‌افتیم.
دل که می افشاند دامن بر عبیر پیرهن
خاکبازی می کند در کوچه های زلف تو
هوش مصنوعی: دل که به عشق می‌تپد و احساساتش را بروز می‌دهد، به خاطر زیبایی‌های تو در دنیای خیالی و شیرین، به بازی و شادی می‌پردازد و در مسیر زلف‌های تو گردش می‌کند.
چون توانم صائب از فرمان او گردن کشید؟
من که از عالم بریدم از برای زلف تو
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم از فرمان او سرپیچی کنم؟ من که به خاطر زیبایی‌ها و محبت تو از همه چیز گذشته‌ام.