غزل شمارهٔ ۶۴۶۰
می خورد خون فراغت تشنه آزار تو
دست از دست مسیحا می کشد بیمار تو
نیم جانی داشتم نزدیک لب آورده ام
بر سر حرف است اگر شیرینی گفتار تو
بر سر اقبال با هم گفتگوها کرده اند
سایه بال هما با طره دستار تو
سرو می ترسم که بال قمریان را بشکند
سخت می پیچد به خود از غیرت رفتار تو
صائب این طرز سخن را از کجا آورده ای؟
خنده بر گل می زند رنگینی اشعار تو
غزل شمارهٔ ۶۴۵۹: نیست ممکن برگرفتن دیده از دیدار توغزل شمارهٔ ۶۴۶۱: می زند ناخن به دل خار سر دیوار تو
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
می خورد خون فراغت تشنه آزار تو
دست از دست مسیحا می کشد بیمار تو
هوش مصنوعی: عذاب دوری از تو مثل آبی است که تشنهای در جستجویش است و این درد به قدری زیاد است که حتی مسیحا هم نمیتواند کمکی به بیمار تو کند.
نیم جانی داشتم نزدیک لب آورده ام
بر سر حرف است اگر شیرینی گفتار تو
هوش مصنوعی: من نیمه جانی داشتم و حالا به آستانه کلام رسیدهام، اگر تو سخنانی شیرین بگویی.
بر سر اقبال با هم گفتگوها کرده اند
سایه بال هما با طره دستار تو
هوش مصنوعی: در این بیت، سخن از صحبتهایی است که دربارهی خوششانسی یا موفقیت انجام شده است. به تصویر کشیده شده که سایهای در بالای سر، با زیبایی و شکوه خاصی در کنار تاج یا دستار آن شخص قرار دارد. این تصویر نشاندهندهی ارتباط بین زیبایی و خوششانسی است.
سرو می ترسم که بال قمریان را بشکند
سخت می پیچد به خود از غیرت رفتار تو
هوش مصنوعی: من نگرانم که سرو، به خاطر غیور بودن تو، بالهای قمری را بشکند. او به خاطر رفتار تو به شدت به خود میپیچد.
صائب این طرز سخن را از کجا آورده ای؟
خنده بر گل می زند رنگینی اشعار تو
هوش مصنوعی: صائب، از کجا توانستهای این گونه صحبت کنی؟ اشعار تو آنقدر زیبا و رنگین هستند که دل آدم را شاد میکنند، مثل خندهای که بر گل مینشیند.