غزل شمارهٔ ۶۴۵۹
نیست ممکن برگرفتن دیده از دیدار تو
ختم شد گیرندگی بر مصحف رخسار تو
رحم کن بر تلخکامان پیش ازان کز زهرخط
سبزتر از پسته گردد لعل شکربار تو
هر که شد بی رو، بود آسوده از رو ساختن
شد ز بی رویی طرف آیینه با رخسار تو
سروها از شرم آب و آبها گردند خشک
بر گلستان بگذرد چون سرو خوش رفتار تو
از عرق هر دم به طوفان می دهد پیراهنی
ماه کنعان از حجاب گرمی بازار تو
مغزها شیرین شود در استخوان چون نیشکر
چون به شکرخند آید لعل شکربار تو
می کند نظارگی را شرم رخسار تو آب
دست گلچین غنچه بیرون آید از گلزار تو
قطعه یاقوت و ریحان شد غبار دیده ها
تا به روی کار آمد خط عنبربار تو
بگذرد چون موج از آب زندگی دامن فشان
هر که را دل زنده گردد صائب از افکار تو
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نیست ممکن برگرفتن دیده از دیدار تو
ختم شد گیرندگی بر مصحف رخسار تو
هوش مصنوعی: نگاه کردن به تو غیر ممکن است؛ در حقیقت، جذابیت چهرهات همه چیز را به انتها رسانده است.
رحم کن بر تلخکامان پیش ازان کز زهرخط
سبزتر از پسته گردد لعل شکربار تو
هوش مصنوعی: به کسانی که دچار تلخی و ناامیدی هستند مهربانی کن، پیش از آن که غم و اندوه آنها به اندازهای برسد که شادی و زیبایی وجود تو را تحت تأثیر قرار دهد.
هر که شد بی رو، بود آسوده از رو ساختن
شد ز بی رویی طرف آیینه با رخسار تو
هوش مصنوعی: هر کسی که از زیبایی و جلوه خود بیخبر باشد، به راحتی زندگی میکند. اما وقتی که کسی به زیبایی تو نگاه میکند، دیگر نمیتواند نسبت به خود و زیباییاش بیتوجه باشد.
سروها از شرم آب و آبها گردند خشک
بر گلستان بگذرد چون سرو خوش رفتار تو
هوش مصنوعی: سروها از شرم آب به حالت خشکی میرسند و در گلستان، به زیبایی تو میچرخند و این نشانهٔ خوشرفتاری توست.
از عرق هر دم به طوفان می دهد پیراهنی
ماه کنعان از حجاب گرمی بازار تو
هوش مصنوعی: از عرق هر لحظه، پیراهنی به تو میدهد که تو را مانند ماه کنعان زیبا میکند، در حالی که گرمای بازار تو باعث این تغییر میشود.
مغزها شیرین شود در استخوان چون نیشکر
چون به شکرخند آید لعل شکربار تو
هوش مصنوعی: وقتی مغزها درون استخوانها به شیرینی نیشکر میرسند، این به دلیل خوشی و رضایت ناشی از وجود توست که مانند دانههای شکر دلنواز و دلچسب است.
می کند نظارگی را شرم رخسار تو آب
دست گلچین غنچه بیرون آید از گلزار تو
هوش مصنوعی: خجالت زیبایی چهرهات باعث میشود که دیگران نتوانند به تماشای تو بپردازند. مثل اینکه وقتی دست به آب میزنیم، گلچینی از غنچهها از باغ تو خارج میشود و زیباییات را بیشتر درخشان میکند.
قطعه یاقوت و ریحان شد غبار دیده ها
تا به روی کار آمد خط عنبربار تو
هوش مصنوعی: غبار چشمها به خاطر زیبایی خط تو به زلالی یاقوت و عطر ریحان شده است.
بگذرد چون موج از آب زندگی دامن فشان
هر که را دل زنده گردد صائب از افکار تو
هوش مصنوعی: زندگی مانند موجی است که به سرعت میگذرد و فقط کسانی که دلشان زنده است و به افکار تو توجه میکنند، میتوانند از آن بهرهمند شوند.