گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴۶۱

می زند ناخن به دل خار سر دیوار تو
چون تماشایی نظر بردارد از گلزار تو؟
دل نگردد چون خراب از جلوه مستانه ات؟
نقش پا رطل گران می گردد از رفتار تو
هر که یک پهلو فتد، با او طرف گشتن خطاست
برنمی آید کسی با تیغ بی زنهار تو
چون دهم از شکوه دردسر ترا، کز نازکی
گل گرانی می کند بر گوشه دستار تو
می شود باریک سرو از رخنه دیوار باغ
چون به سیر گلشن آید سرو خوش رفتار تو
گر نباشد بر دلت مرگ پرستاران گران
می توان مرد از برای نرگس بیمار تو
مستی حسن ترا پیمانه ای در کار نیست
دیدن آیینه باشد ساغر سرشار تو
خنده گل در گلوی غنچه می گردد گره
چون به شکرخنده آید لعل گوهربار تو
از عرق تر می کند هر روز چندین پیرهن
ماه کنعان از حجاب گرمی بازار تو
سیر چون بیند ترا عاشق، که از لغزندگی
دست و پا گم می کند نظاره از رخسار تو
چون نسازد خانه تنگ صدف را سینه چاک؟
بحر تنگی می کند بر گوهر شهوار تو
گر ز آب زندگی لب تر نسازد دور نیست
هر که را دل زنده گردد صائب از گفتار تو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می زند ناخن به دل خار سر دیوار تو
چون تماشایی نظر بردارد از گلزار تو؟
هوش مصنوعی: ناخن به دل خار دیوار تو می‌زند، انگار که دلش می‌خواهد زیبایی تو را تماشا کند و از گلزار تو نظر بردارد.
دل نگردد چون خراب از جلوه مستانه ات؟
نقش پا رطل گران می گردد از رفتار تو
هوش مصنوعی: دل انسان چگونه نمی‌لرزد و خراب نمی‌شود از زیبایی و جاذبهٔ تو؟ ردپای تو با رفتار آنچنانی‌ات، به اندازهٔ وزنی سنگین و گران‌بها می‌شود.
هر که یک پهلو فتد، با او طرف گشتن خطاست
برنمی آید کسی با تیغ بی زنهار تو
هوش مصنوعی: هر کسی که در یک طرف بیفتد، اشتباه است که بخواهی به او نزدیک شوی. هیچ‌کس نمی‌تواند با شمشیر بی‌احتیاط تو روبرو شود.
چون دهم از شکوه دردسر ترا، کز نازکی
گل گرانی می کند بر گوشه دستار تو
هوش مصنوعی: وقتی از بزرگی و پرشکوهی تو می‌گویم، یادم می‌آید که چقدر نازک و ظریف هستی، مثل گل که بر روی گوشه لباس تو سنگینی می‌کند.
می شود باریک سرو از رخنه دیوار باغ
چون به سیر گلشن آید سرو خوش رفتار تو
هوش مصنوعی: زمانی که تو با رفتار دلنشین خود به باغ گل‌ها بیایی، سرو باریک و بلند از شکاف‌های دیوار باغ می‌تواند بیشتر به چشم بیاید.
گر نباشد بر دلت مرگ پرستاران گران
می توان مرد از برای نرگس بیمار تو
هوش مصنوعی: اگر بر دل تو اندوه پرستاران نباشد، به سادگی می‌توان برای نرگس دل‌نواز تو جان داد.
مستی حسن ترا پیمانه ای در کار نیست
دیدن آیینه باشد ساغر سرشار تو
هوش مصنوعی: حسن و زیبایی تو به قدری زیاد است که نیازی به ظرف یا پیمانه‌ای برای نشان دادن آن نیست؛ مانند دیدن خود در آینه که تمام زیبایی‌ات را به نمایش می‌گذارد.
خنده گل در گلوی غنچه می گردد گره
چون به شکرخنده آید لعل گوهربار تو
هوش مصنوعی: وقتی لعل زیبا و با ارزش تو با لبخند شیرینش به رشد و زیبایی گل کمک می‌کند، غنچه نیز با خنده‌اش خوشحال می‌شود و در گلوی خود احساس شادی می‌کند.
از عرق تر می کند هر روز چندین پیرهن
ماه کنعان از حجاب گرمی بازار تو
هوش مصنوعی: هر روز چندین لباس از عرق تر می‌شود، چون بازار گرم تو بر دل‌ها سنگینی می‌کند.
سیر چون بیند ترا عاشق، که از لغزندگی
دست و پا گم می کند نظاره از رخسار تو
هوش مصنوعی: وقتی که عشق تو را می‌بیند، مانند سیر که در حال چرخش و سرخوشی است، دچار لغزندگی می‌شود و قادر نیست از چهره‌ات چشمانش را بردارد.
چون نسازد خانه تنگ صدف را سینه چاک؟
بحر تنگی می کند بر گوهر شهوار تو
هوش مصنوعی: وقتی که صدف نتواند خانه‌ای تنگ بسازد، چرا باید سینه‌اش را چاک کند؟ در این حالت، دریا نیز به سختی می‌تواند بر روی جواهرات درون خود غم و اندوه بگذارد.
گر ز آب زندگی لب تر نسازد دور نیست
هر که را دل زنده گردد صائب از گفتار تو
هوش مصنوعی: اگر کسی از آب زندگی بهره‌مند نشود، دور نیست که دل او زنده نشود. صائب، از گفته‌های تو می‌توانند تاثیر بگیرند.