غزل شمارهٔ ۶۴۵۷
از نگاه گرم گردد آفتابی روی او
وز فروغ چهره آتش دیده گردد موی او
همچو بوی گل که صد تو می شود از برگ خویش
بیشتر ظاهر شود از پرده نور روی او
در گریبان صبا مشتی عرق گردیده است
نکهت پیراهن یوسف ز شرم بوی او
با هزاران دست نتواند عنان دل گرفت
سرو در وقت خرام قامت دلجوی او
از گداز شرم با آن خیرگی گردد هلال
بگذرد گر آفتاب شوخ چشم از کوی او
چون صف مژگان دو عالم را کند زیر و زبر
تیغ را سازد علم چون غمزه جادوی او
می رود دایم سراسر در خیابان بهشت
هر که را زخم نمایانی است از بازوی او
میزند چون گل دو عالم موج آغوش امید
تا کجا شمشیر خواباند خم ابروی او
نیست در دامان گل شبنم، که تا روی تو دید
از خجالت آب شد آیین بر زانوی او
چون تواند دیده صائب به گرد او رسید؟
خاک زد در دیده اختر رم آهوی او
غزل شمارهٔ ۶۴۵۶: خضر اگر در خواب بیند خنجر مژگان اوغزل شمارهٔ ۶۴۵۸: قسمت آیینه محرومی است از دیدار تو
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از نگاه گرم گردد آفتابی روی او
وز فروغ چهره آتش دیده گردد موی او
هوش مصنوعی: نگاه او به قدری گرم و پرنور است که مانند آفتاب میتابد و از درخشندگی چهرهاش، موهایش به مانند آتش میدرخشد.
همچو بوی گل که صد تو می شود از برگ خویش
بیشتر ظاهر شود از پرده نور روی او
هوش مصنوعی: شبیه بوی گلی که از برگهای خود بیشتر نمایان میشود، نور چهره او نیز از پس پرده بیشتر آشکار میگردد.
در گریبان صبا مشتی عرق گردیده است
نکهت پیراهن یوسف ز شرم بوی او
هوش مصنوعی: در آغوش نسیم، کمی عطر جمع شده است که بوی پیراهن یوسف را از شرم او به مشام میرساند.
با هزاران دست نتواند عنان دل گرفت
سرو در وقت خرام قامت دلجوی او
هوش مصنوعی: هیچکس با هزاران تلاش نمیتواند بر دل خود تسلط یابد، همزمان که سرو در هنگام راه رفتن، قامت دلپذیر خود را به نمایش میگذارد.
از گداز شرم با آن خیرگی گردد هلال
بگذرد گر آفتاب شوخ چشم از کوی او
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و خجالت، هلال ماه به زحمت میچرخد، حتی اگر آفتاب پرخنده از کنار او بگذرد.
چون صف مژگان دو عالم را کند زیر و زبر
تیغ را سازد علم چون غمزه جادوی او
هوش مصنوعی: زمانی که مژگان زیبا و دلربا زیر و رو شود، تمام جهان را تحت تأثیر قرار میدهد و همچون چاقویی تیز، قدرت و تسلطی ایجاد میکند که میتواند هر چیزی را تسخیر کند. غمزه و ناز او جادوگری خاصی دارد که همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد.
می رود دایم سراسر در خیابان بهشت
هر که را زخم نمایانی است از بازوی او
هوش مصنوعی: هر کسی که زخم و مشکلاتی دارد، پیوسته در حال گشت و گذار در خیابانهای بهشت است.
میزند چون گل دو عالم موج آغوش امید
تا کجا شمشیر خواباند خم ابروی او
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که عشق و امید به مانند گلی است که در میان دو جهان میدرخشد و با زیبایی و ظرافت خود، انسانها را به شگفتی وادار میکند. از طرفی، خم ابروی محبوب به قدری زیبا و جذاب است که میتواند همه چیز را تحت تاثیر قرار دهد، حتی لحظات خواب و آرامش را. به تعبیر دیگر، زیبایی و جذابیت محبوب باعث میشود که امید و انتظار در دلها زنده بماند.
نیست در دامان گل شبنم، که تا روی تو دید
از خجالت آب شد آیین بر زانوی او
هوش مصنوعی: در دامن گل شبنم وجود ندارد، زیرا وقتی که گل روی تو را دید، از شرم آب شد و این موضوع باعث شد که گل به زانو بیفتد.
چون تواند دیده صائب به گرد او رسید؟
خاک زد در دیده اختر رم آهوی او
هوش مصنوعی: چگونه میتوان چشم صائب را به دور او دوخت؟ ستاره در چشم او غبارش را پاشید.