غزل شمارهٔ ۶۴۵۵
زهر آب زندگانی می شود در جام او
نیست فرقی در میان بوسه و دشنام او
قاصدان را لب ز پیغام زبانی می شود
نامه سربسته از شیرینی پیغام او
چون خط عنبرفشان، پیچ و خم تار نگاه
مو به مو پیداست از رخساره گلفام او
می کند از طوق قمری حلقه نام سرو را
از صنوبر قامتان هر جا برآید نام او
می کند زنجیر جوهر پاره چون دیوانگان
ز اشتیاق خون من شمشیر خون آشام او
عالمی چون سایه زیر پای او افتاده اند
تا که را از خاک بردارد دل خودکام او
بر گرفتاران ره اندیشه پرواز بست
بس که گیرنده است چشم حلقه های دام او
اینقدر گیرندگی در خاک هم می بوده است؟
ماه نتواند گذشتن از کنار بام او
هر که صائب همچو مجنون می شود یکرنگ عشق
هر کجا وحشی غزالی هست گردد رام او
غزل شمارهٔ ۶۴۵۴: دلنشین افتاده است از بس که خط و خال اوغزل شمارهٔ ۶۴۵۶: خضر اگر در خواب بیند خنجر مژگان او
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهر آب زندگانی می شود در جام او
نیست فرقی در میان بوسه و دشنام او
هوش مصنوعی: زندگی برای او به نوعی زهرآلود است و فرقی بین عشق و نفرت او وجود ندارد.
قاصدان را لب ز پیغام زبانی می شود
نامه سربسته از شیرینی پیغام او
هوش مصنوعی: پیامآوران هنگامی که از خبر او صحبت میکنند، به دلیل شیرینی و جذابیت پیغامش، زبانشان بند میآید و نمیتوانند به راحتی درباره آن گفتگو کنند.
چون خط عنبرفشان، پیچ و خم تار نگاه
مو به مو پیداست از رخساره گلفام او
هوش مصنوعی: چشمهای او به شکل عجیبی زیبا و با جزئیات دقیق مانند خطی خوش و دلربا است و جذابیت صورت او به وضوح مشخص است.
می کند از طوق قمری حلقه نام سرو را
از صنوبر قامتان هر جا برآید نام او
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی یک تصویر از یک پرنده به نام قمری را توصیف میکند که در حال حلقهزنی است و به نام سرو اشاره دارد. به نوعی نشان دهندهی زیبایی و شموش برای نامی است که هر جا که درختان صنوبر قد کشیدهاند، به گوش میرسد. در اصل، این شعر بر اهمیت و زیبایی نام و طبیعت تأکید میکند و نشاندهندهی پیوند عمیق بین زیباییهای طبیعی و یادآوری نامهاست.
می کند زنجیر جوهر پاره چون دیوانگان
ز اشتیاق خون من شمشیر خون آشام او
هوش مصنوعی: جوهر پاره مانند دیوانگان زنجیر میسازد، چرا که از شوق خون من، شمشیری خونین در دست اوست.
عالمی چون سایه زیر پای او افتاده اند
تا که را از خاک بردارد دل خودکام او
هوش مصنوعی: مردم و دانشمندان مانند سایهای در کنار او نشستهاند تا او بتواند کسی را از زمین بلند کند و به آرزوهای خود برسد.
بر گرفتاران ره اندیشه پرواز بست
بس که گیرنده است چشم حلقه های دام او
هوش مصنوعی: افرادی که در دام افکار و نگرانیهای خود گرفتار شدهاند، نمیتوانند به راحتی فکر کنند و از آزادی خیال برخوردار شوند، زیرا نگاه آنها به سختی میتواند از این دامها رها شود.
اینقدر گیرندگی در خاک هم می بوده است؟
ماه نتواند گذشتن از کنار بام او
هوش مصنوعی: آیا زمین اینقدر جذاب بوده که حتی ماه نتواند از کنارش عبور کند؟
هر که صائب همچو مجنون می شود یکرنگ عشق
هر کجا وحشی غزالی هست گردد رام او
هوش مصنوعی: هر کسی که مثل مجنون به عشق در بیفتد، به یک رنگ و شکل در میآید و هر کجا که گوزنی وحشی باشد، آن گوزن به راستی رام و آرام میشود.