غزل شمارهٔ ۶۴۴۴
روز چگونه شب شود، زلف گشا که همچنین
صبح سفید چون شود، خنده نما که همچنین
سیل چسان روان شود، جلوه نما که همچنین
فتنه بلند چون شود، خیز ز جا که همچنین
هر که در بهشت را گوید وا شود چسان
لطف نما و باز کن بند قبا که همچنین
هر که بپرسدت گره از دل تنگ عاشقان
باز چگونه می شود، لب بگشا که همچنین
هر که بگویدت که شب صبح امید چون شود
زلف ز روی همچو مه دورنما که همچنین
هر که بپرسدت که چون آینه صیقلی شود
باز کن از جبین گره بهر خدا که همچنین
هر که بپرسدت که گل مایل خار چون شود
مست به دوش عاشقان تکیه نما که همچنین
هر که بپرسدت که چون مهر طلوع می کند
جام صبوح خورده از خانه برآ که همچنین
گفت ز غیب چون رسد روزی روح، سایلی
کرد تبسم آن لب روح فزا که همچنین
عمر دوباره گفتمش چون به کسی دهد قضا؟
داد به دست خواهشم زلف دوتا که همچنین
گفتم دور چون شود آهوی وحشی از نظر؟
رفت و ندید یک نظر جانب ما که همچنین
خواهی اگر ادا کنی حق وفای عاشقان
نیمشبی به کلبه ام مست درآ که همچنین
گفت کسی که چون بود ساز شکسته را صدا؟
صائب دلشکسته شد نغمه سرا که همچنین
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روز چگونه شب شود، زلف گشا که همچنین
صبح سفید چون شود، خنده نما که همچنین
هوش مصنوعی: روز چگونه شب میشود؟ با باز کردن زلف، چون روز سفید میشود. خنده کن که همینطور.
سیل چسان روان شود، جلوه نما که همچنین
فتنه بلند چون شود، خیز ز جا که همچنین
هوش مصنوعی: سیل چگونه جاری میشود؟ خود را نشان بده! که اینگونه فتنههای بزرگ چگونه به وقوع میپیوندد. حالا از جایت برخیز و حرکت کن، چون چنین اتفاقاتی در حال شکلگیری است.
هر که در بهشت را گوید وا شود چسان
لطف نما و باز کن بند قبا که همچنین
هوش مصنوعی: هر کس که به دروازه بهشت بگوید که باز شود، لطف کن و بند لباسات را باز کن، چون اینگونه رفتار تو نشاندهنده رحمت و generosityات است.
هر که بپرسدت گره از دل تنگ عاشقان
باز چگونه می شود، لب بگشا که همچنین
هوش مصنوعی: هر کس از تو بپرسد که چگونه میتوان درد و غم عاشقان را کاهش داد و دلهایشان را آرام کرد، به او بگو که این کار به سادگی بیان نمیشود و نیاز به درک عمیق دارد.
هر که بگویدت که شب صبح امید چون شود
زلف ز روی همچو مه دورنما که همچنین
هوش مصنوعی: هرکس به تو بگوید که شب و روز امیدت چه زمانی به صبح میرسد، به زلفی که مانند ماه درخشان و زیباست، توجه نکن.
هر که بپرسدت که چون آینه صیقلی شود
باز کن از جبین گره بهر خدا که همچنین
هوش مصنوعی: هر کس از تو بپرسد که چگونه میتوان همچون آینه صاف و درخشان شد، به او بگو به خاطر خدا، از هر گرهی که بر پیشانیات است، دست بردار.
هر که بپرسدت که گل مایل خار چون شود
مست به دوش عاشقان تکیه نما که همچنین
هوش مصنوعی: هر کس از تو درباره این که چرا گل به خار مایل میشود بپرسد، به او بگو که عاشقان باید بر دوش همدیگر تکیه کنند و این نیز یکی از دلایل آن است.
هر که بپرسدت که چون مهر طلوع می کند
جام صبوح خورده از خانه برآ که همچنین
هوش مصنوعی: هر کس از تو بپرسد که چگونه خورشید در حال طلوع است، باید بگویی که در این لحظه باید با شوق و شادی از خانه بیرون بیایی و از آن لذت ببری.
گفت ز غیب چون رسد روزی روح، سایلی
کرد تبسم آن لب روح فزا که همچنین
هوش مصنوعی: روحی که از غیب به روزی میرسد، لبخندی زیبا و جالب را به نمایش میگذارد. این لبخند، مایه زندگی و سرزندگی است و نشاندهندهی شگفتی و زیبایی است که در آن وجود دارد.
عمر دوباره گفتمش چون به کسی دهد قضا؟
داد به دست خواهشم زلف دوتا که همچنین
هوش مصنوعی: زندگی دوباره را از او خواستم، اما چه کسی میتواند با سرنوشت مقابله کند؟ به من امید داد و خواستهام را برآورده کرد، همانطور که زلفهایش دو تا هستند.
گفتم دور چون شود آهوی وحشی از نظر؟
رفت و ندید یک نظر جانب ما که همچنین
هوش مصنوعی: گفتم وقتی آهوی وحشی از نظر دور میشود، چگونه میتوانم آن را ببینم؟ اما آن آهو رفت و حتی یک لحظه هم به ما ننگریست که ما نیز همینطوریم.
خواهی اگر ادا کنی حق وفای عاشقان
نیمشبی به کلبه ام مست درآ که همچنین
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به عشقورزی وفادار باشی، نیمهشب به کلبهام بیا و بیپروا غرق در شادی و مستی شو.
گفت کسی که چون بود ساز شکسته را صدا؟
صائب دلشکسته شد نغمه سرا که همچنین
هوش مصنوعی: کسی پرسید که صدای ساز شکسته چه طور است؟ صائب، که دلش شکسته شده، گفت که نغمهسرایی چنین خواهد بود.