غزل شمارهٔ ۶۴۳۵
دارد متاع یوسف در هر گذر صفاهان
امروز خوش قماشی ختم است بر صفاهان
چون دلبران نوخط هر روز می فزاید
بر دستگاه خوبی حسن دگر صفاهان
روشن شود نظرها از دیدن سوادش
دارد چو سرمه حقی بر هر نظر صفاهان
همچون درخت طوبی از اعتدال موسم
در چار فصل باشد صاحب ثمر صفاهان
چون چشم خوبرویان از گرد سرمه دارد
تشریف خاکساری دایم به بر صفاهان
از گرد کلفت و غم شستند دست دلها
روزی که بر میان بست از پل کمر صفاهان
در ظلمت سوادش آب حیات درج است
در وقت شام دارد فیض سحر صفاهان
بر جلوه ظهورش تنگ است آسمان ها
در هر صدف نگنجد همچون گهر صفاهان
پهلو زد به همت خاکش ز سربلندی
زان سوی آسمانها دارد خبر صفاهان
از صحت هوایش صائب نمی توان یافت
جز چشم خوبرویان بیمار در صفاهان
غزل شمارهٔ ۶۴۳۴: اشکی که از ندامت ریزند باده خوارانغزل شمارهٔ ۶۴۳۶: چون غنچه هر که ننشست در خار تا به گردن
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دارد متاع یوسف در هر گذر صفاهان
امروز خوش قماشی ختم است بر صفاهان
هوش مصنوعی: امروز در هر گوشهای از اصفهان، زیبایی و جذابیت خاصی وجود دارد که به نوعی نشاندهندهی ارزش و اهمیت این شهر است. اصفهان این روزها به شکوفایی و جلوهگری خود ادامه میدهد.
چون دلبران نوخط هر روز می فزاید
بر دستگاه خوبی حسن دگر صفاهان
هوش مصنوعی: هر روز بر زیبایی و خوبی دلرباها افزوده میشود، بهگونهای که صفاهان نیز در این مورد تغییر و تنوع پیدا میکند.
روشن شود نظرها از دیدن سوادش
دارد چو سرمه حقی بر هر نظر صفاهان
هوش مصنوعی: با دیدن زیبایی و جلوهاش، دلها روشن و شفاف میشود، مانند آنکه سرمهای بر چشمان ما مینشیند و زیبایی او بر هر نظری تأثیر میگذارد.
همچون درخت طوبی از اعتدال موسم
در چار فصل باشد صاحب ثمر صفاهان
هوش مصنوعی: مانند درخت طوبی که در هر فصل میوه میدهد، صاحب صفا در اصفهان به دلیل اعتدال و توازن محیطی میتواند در تمام سال برکات و ثمرات داشته باشد.
چون چشم خوبرویان از گرد سرمه دارد
تشریف خاکساری دایم به بر صفاهان
هوش مصنوعی: چشمهای زیبای او به حدی زرین و زیباست که هر لحظه به یاد او در دل عشق و احترام سر میپرورانم.
از گرد کلفت و غم شستند دست دلها
روزی که بر میان بست از پل کمر صفاهان
هوش مصنوعی: در روزی که پل کمر در اصفهان به پایان رسید، دلها از غم و اندوه رهایی یافتند و از دردها دست کشیدند.
در ظلمت سوادش آب حیات درج است
در وقت شام دارد فیض سحر صفاهان
هوش مصنوعی: در تاریکی، رنگ سیاهش نشانهای از آب حیات دارد و در هنگام غروب، نعمت سحرگاهی اصفهان را به همراه دارد.
بر جلوه ظهورش تنگ است آسمان ها
در هر صدف نگنجد همچون گهر صفاهان
هوش مصنوعی: وجود و زیبایی او چنان بزرگ و درخشان است که آسمانها نمیتوانند آن را در بر بگیرند و در هیچ ظرفی نمیتوان به اندازهای که شایسته اوست، جا داد.
پهلو زد به همت خاکش ز سربلندی
زان سوی آسمانها دارد خبر صفاهان
هوش مصنوعی: در اینجا به یک مکان خاص اشاره میشود که به خاطر تلاش و کوشش مردمش، به جایگاه بلندی رسیده است و از دور و نزدیک، حتی از آسمانها خبر و آوازهاش به گوش میرسد. این مکان به اعتبار و زیبایی خود شناخته میشود.
از صحت هوایش صائب نمی توان یافت
جز چشم خوبرویان بیمار در صفاهان
هوش مصنوعی: از هوای سالم و مطبوع اصفهان نمیتوان به درستی حرف زد، مگر اینکه به زیبایی چهرههای جذاب و مریض در این شهر نگاه کرد.