گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴۳

چه حاجت است به گلگونه، روی گلگون را؟
نشسته است به خون هیچ ساده دل خون را
به می چه سرخ کنی چشم های میگون را؟
نشسته است به خون هیچ ساده دل خون را
ز پشت پای ادب چشم برندارد عشق
سر فکنده بود بار، بید مجنون را
چسان به خاک نبندند عشقبازان نقش؟
که بار عشق دو تا ساخت پشت گردون را
حضور گوشه دل مغتنم شمار که نیست
حصار عافیتی به ز خم فلاطون را
به گریه از دل پر خون غبار می شویم
نشسته است به خون گرچه هیچ کس خون را
درین ریاض به بی حاصلی بساز چو سرو
که غیر دست تهی نیست بار موزون را
به فکر دنیا خلق آن قدر فرو رفتند
که جا به زیر زمین تنگ گشت قارون را
اگرچه شیوه همچشم نیست خونگرمی
شکست چشم غزالان خمار مجنون را
نمی رسد به سرافکندگی رعونت نفس
ز سرو بیش بود فیض، بید مجنون را
سبکروان به نظرها گران نمی گردند
که گردباد به دل نیست بار، هامون را
کم است اگر سر هر موی من شود نشتر
به قدر خوردن (خون) کم کنم اگر خون را
ز عشق، دشمن خونخوار مهربان گردد
که چشم شیر چراغ است بزم مجنون را
ز ساکنان خرابات شو که خلوت خم
سرآمد حکما می کند فلاطون را
زمین به نرم روان مهربان بود صائب
غبار نیست به خاطر ز ریگ هامون را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه حاجت است به گلگونه، روی گلگون را؟
نشسته است به خون هیچ ساده دل خون را
هوش مصنوعی: نیازی به زیبایی و گلگون بودن چهره نیست؛ چرا که بر روی آن چهره، خون دل‌های ساده‌دلانی نشسته است که رنج کشیده‌اند.
به می چه سرخ کنی چشم های میگون را؟
نشسته است به خون هیچ ساده دل خون را
هوش مصنوعی: چرا با شراب، چشم‌های گلابی را سرخ می‌کنی؟ آن‌ها در خون آدم‌ها و دل‌های ساده می‌غلطند.
ز پشت پای ادب چشم برندارد عشق
سر فکنده بود بار، بید مجنون را
هوش مصنوعی: عشق به خاطر ادب و احترام، از پای خود برنمی‌دارد و به آرامی بار غم و رنج را بر دوش بید مجنون گذاشته است.
چسان به خاک نبندند عشقبازان نقش؟
که بار عشق دو تا ساخت پشت گردون را
هوش مصنوعی: عشق‌ورزان چگونه می‌توانند بخشی از عشق خود را به زمین و خاک محدود کنند؟ زیرا عشق به تنهایی توانسته است آسمان را به دو قسمت تقسیم کند.
حضور گوشه دل مغتنم شمار که نیست
حصار عافیتی به ز خم فلاطون را
هوش مصنوعی: لحظه‌ای را که در دل حاضر می‌سوزانی، ارج نهادن کن، چرا که هیچ دیوار و حصاری نمی‌تواند به اندازه‌ی پیچ و خم فلسفه‌ی افلاطون مهیا باشد.
به گریه از دل پر خون غبار می شویم
نشسته است به خون گرچه هیچ کس خون را
هوش مصنوعی: از شدت درد و رنجی که داریم، به گریه می‌افتیم و با این حال، به نظر می‌رسد که حتی خون ما هم نادیده گرفته شده و هیچ‌کس به آن توجه نمی‌کند.
درین ریاض به بی حاصلی بساز چو سرو
که غیر دست تهی نیست بار موزون را
هوش مصنوعی: در این باغی که به نظر بی ثمر می‌آید، مانند درخت سرو بایست که هیچ چیز جز دست خالی ندارد، اما بار سنگین را به خوبی تحمل کند.
به فکر دنیا خلق آن قدر فرو رفتند
که جا به زیر زمین تنگ گشت قارون را
هوش مصنوعی: مردم چنان به فکر دنیا و مسائل مادی مشغول شدند که حتی جا برای قارون در زیر زمین تنگ شد.
اگرچه شیوه همچشم نیست خونگرمی
شکست چشم غزالان خمار مجنون را
هوش مصنوعی: اگرچه چشمانش مانند چشمان غزالان نیست، اما گرمای احساسی‌اش می‌تواند دل مجنون را تسخیر کند.
نمی رسد به سرافکندگی رعونت نفس
ز سرو بیش بود فیض، بید مجنون را
هوش مصنوعی: کسی که به خودشیفتگی مبتلا است، نمی‌تواند به درجه‌ی خجالت و سرافکندگی برسد، چرا که این احساس تنها از بهره‌مندی و فضیلت‌های نهفته در وجود انسان برمی‌خیزد، همان‌طور که بید مجنون به سرسبزی و زیبایی درخت سرو دست نمی‌یابد.
سبکروان به نظرها گران نمی گردند
که گردباد به دل نیست بار، هامون را
هوش مصنوعی: سبکباران برای مردم سنگین و مشکل به نظر نمی‌رسند، زیرا در دل خود هیچ باری ندارند و به همین دلیل مانند تندباد احساس نمی‌شوند و آرامشی را در دل هامون به وجود می‌آورند.
کم است اگر سر هر موی من شود نشتر
به قدر خوردن (خون) کم کنم اگر خون را
هوش مصنوعی: اگر سر هر یک از موهای من به اندازه یک تیغ برش بخورد، باز هم نمی‌توانم خونی که از بدنم خارج می‌شود را کم کنم.
ز عشق، دشمن خونخوار مهربان گردد
که چشم شیر چراغ است بزم مجنون را
هوش مصنوعی: عشق می‌تواند حتی دشمنان خطرناک را هم به موجوداتی مهربان و دوستانه تبدیل کند، زیرا شور و شوق عشق مانند نوری است که فضایی پر از شادی و محبت را برای مجنون ایجاد می‌کند.
ز ساکنان خرابات شو که خلوت خم
سرآمد حکما می کند فلاطون را
هوش مصنوعی: از جمع‌آوری ساکنان میخانه دوری کن، زیرا در زمانی که رازهای عمیق و فلسفی پرده‌برداری می‌شود، حتی افلاطون، فیلسوف مشهور، تحت تأثیر قرار می‌گیرد.
زمین به نرم روان مهربان بود صائب
غبار نیست به خاطر ز ریگ هامون را
هوش مصنوعی: زمین به آرامی و مهربانی رفتار می‌کند و گرد و غباری از ریگ‌های هامون به خود نمی‌گیرد.