گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴۲۵

در عشق اگر صادقی از قرب حذر کن
چون آینه از دور قناعت به نظر کن
زان چهره کز او جای عرق می چکد آتش
در کار من سوخته دل نیم شرر کن
زان چاه زنخدان که پر از آب حیات است
یک قطره عنایت به من تشنه جگر کن
دل باز نمی آید ازان زلف دلاویز
زان یار سفرکرده قناعت به خبر کن
منمای به کوته نظران چهره خود را
از آه من ای آینه رخسار حذر کن
با تیره دلی چهره مطلب نتوان دید
این آینه را صیقلی از آه سحر کن
تسلیم بود جوشن داودی آفات
در رهگذر تیر قضا سینه سپر کن
لنگر نتوان کرد درین عالم پرشور
چون موج ازین بحر پرآشوب گذر کن
چون سرو اگر از جمله آزاده روانی
با بار دل خویش قناعت ز ثمر کن
هر چند ز ما هیچکسان کار نیاید
کاری که به همت رود از پیش، خبر کن
بی رشته محال است که گلدسته شود جمع
شیرازه اوراق دل از آه سحر کن
شاید که به آن گوهر نایاب بری راه
یک چند ز سر پای درین بحر خطر کن
صائب چو صدف گر لب دریوزه گشایی
حاجت طلب از مردم پاکیزه گهر کن

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در عشق اگر صادقی از قرب حذر کن
چون آینه از دور قناعت به نظر کن
هوش مصنوعی: اگر در عشق واقعی هستی، از نزدیک شدن به محبوبت دوری کن، همان‌طور که آینه از فاصله به تصویر خود نگاه می‌کند و به آن قناعت می‌کند.
زان چهره کز او جای عرق می چکد آتش
در کار من سوخته دل نیم شرر کن
هوش مصنوعی: از آن چهره‌ای که عرقش به من می‌چکد، آتش در دل سوخته‌ام را کمی آرام کن.
زان چاه زنخدان که پر از آب حیات است
یک قطره عنایت به من تشنه جگر کن
هوش مصنوعی: از چاله‌ای که در خط سر وجود دارد و سرشار از زندگی است، خواهش می‌کنم که یک قطره لطف و محبت به من که تشنه و بی‌تاب هستم، عطا کنی.
دل باز نمی آید ازان زلف دلاویز
زان یار سفرکرده قناعت به خبر کن
هوش مصنوعی: دل از زیبایی‌های زلف دوست مسافرت کرده آرام نمی‌گیرد، پس به اطلاعات موجود بسنده کن.
منمای به کوته نظران چهره خود را
از آه من ای آینه رخسار حذر کن
هوش مصنوعی: ای آینه، مراقب باش که چهره‌ام را از نگاه کسانی که دیدگاه محدودی دارند، نپوشی و نگذار صدا و آه من در تو منعکس شود.
با تیره دلی چهره مطلب نتوان دید
این آینه را صیقلی از آه سحر کن
هوش مصنوعی: برای درک موضوعات عمیق و واقعی، باید با دل و نگرش مثبت به آنها نگاه کرد؛ تنها در این صورت می‌توان زیبایی و روشنیِ واقعی را در چهره‌ها و حقایق زندگی مشاهده کرد. در این راستا، باید با تلاش و صبر، مانند مهارت در پولیش کردن یک آینه، به شفافیت ذهن و قلب خود کمک کنیم.
تسلیم بود جوشن داودی آفات
در رهگذر تیر قضا سینه سپر کن
هوش مصنوعی: در برابر مشکلات و چالش‌ها، باید به شجاعت و اراده‌ای قوی دست بزنیم و با اعتماد به نفس، از خود دفاع کنیم. نباید تسلیم شویم و باید با تمام قدرت به مقابله با سرنوشت برویم.
لنگر نتوان کرد درین عالم پرشور
چون موج ازین بحر پرآشوب گذر کن
هوش مصنوعی: در این دنیای پرهیاهو و پرجنب‌وجوش، نمی‌توان درنگ کرد و به آرامش رسید. پس بهتر است مانند موجی که از دریای پرآشوب عبور می‌کند، به جلو بروی و از موانع عبور کنی.
چون سرو اگر از جمله آزاده روانی
با بار دل خویش قناعت ز ثمر کن
هوش مصنوعی: اگر مانند سرو، آزاد و رها باشی، با این حال باید با بار دل خودت قناعت کنی و از ثمره‌های زندگی بهره‌مند شوی.
هر چند ز ما هیچکسان کار نیاید
کاری که به همت رود از پیش، خبر کن
هوش مصنوعی: هرچند که از ما کسی به کار نیاید، اما کاری که با اراده و تلاش ما انجام شود، به نتیجه خواهد رسید. پس خبر بده.
بی رشته محال است که گلدسته شود جمع
شیرازه اوراق دل از آه سحر کن
هوش مصنوعی: بدون ارتباط و پیوند، امکان شکل‌گیری و نمایان شدن آرزوها وجود ندارد. در دل انسان، آرامش و ساماندهی تنها با آه و اندوهی که در دل صبحگاهان احساس می‌شود، امکان‌پذیر است.
شاید که به آن گوهر نایاب بری راه
یک چند ز سر پای درین بحر خطر کن
هوش مصنوعی: شاید برای دست‌یابی به آن جواهر با ارزش، مدت کوتاهی باید از سر و پا عبور کنی و در این دریا با خطر مواجه شوی.
صائب چو صدف گر لب دریوزه گشایی
حاجت طلب از مردم پاکیزه گهر کن
هوش مصنوعی: اگر همچون صدف، در برابر موج دریا دهان خود را باز کنی، از مردم نیک‌نهاد و پاک، به‌دنبال خواسته‌ات جواهرات گرانبها را طلب کن.