گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴۱۳

ما از صفای سینه بی کینه بر زمین
مالیده ایم چهره آیینه بر زمین
از راه خلق مطلب ما خار چیدن است
گر می کشیم خرقه پشمینه بر زمین
آن خودپرست اگر نه گرفتار خود شده است
از دست چون نمی نهد آیینه بر زمین؟
می گشتمش چو کعبه به اخلاص گردسر
می یافتم اگر دل بی کینه بر زمین
در وصف خط او نرسد پای کلک من
چون پای کودکان شب آدینه بر زمین
عالم فروز گردد اگر آه گرم من
دریا نهد چو تشنه لبان سینه بر زمین
صائب درین زمانه ز پیران زنده دل
یک تن نمانده جز می دیرینه بر زمین

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما از صفای سینه بی کینه بر زمین
مالیده ایم چهره آیینه بر زمین
هوش مصنوعی: ما با صفای دل و بدون کینه، چهره‌ی خود را بر زمین گذاشته‌ایم و آن را مانند آیینه صاف و درخشان کرده‌ایم.
از راه خلق مطلب ما خار چیدن است
گر می کشیم خرقه پشمینه بر زمین
هوش مصنوعی: ما در تلاشیم تا از مشکلات و سختی‌های زندگی درس بگیریم و به آن‌ها توجه کنیم. اگر گاهی هم ناچاری به دوری از مادیات داشته باشیم و خود را از زرق و برق دنیوی جدا کنیم، تنها به خاطر این است که بر روی زمین بیفتیم و به معانی عمیق‌تری از زندگی دست یابیم.
آن خودپرست اگر نه گرفتار خود شده است
از دست چون نمی نهد آیینه بر زمین؟
هوش مصنوعی: این شخص خودخواه اگر دچار خودش نشده است، پس چرا نمی‌تواند آینه را بر زمین بگذارد و از خود فاصله بگیرد؟
می گشتمش چو کعبه به اخلاص گردسر
می یافتم اگر دل بی کینه بر زمین
هوش مصنوعی: من در جستجوی او همچون کعبه به دور خود می‌چرخیدم و اگر دلی بدون کینه بر روی زمین می‌یافتم، به او نزدیک می‌شدم.
در وصف خط او نرسد پای کلک من
چون پای کودکان شب آدینه بر زمین
هوش مصنوعی: خط او آن‌قدر زیبا و دل‌انگیز است که نوشتن من به پای آن نمی‌رسد، مانند کودکان که در شب‌های جمعه روی زمین بازی می‌کنند.
عالم فروز گردد اگر آه گرم من
دریا نهد چو تشنه لبان سینه بر زمین
هوش مصنوعی: اگر آه سوزان من به دریا برسد، جهان نورانی می‌شود، همچون تشنه لبانی که سینه‌شان را به زمین می‌زنند.
صائب درین زمانه ز پیران زنده دل
یک تن نمانده جز می دیرینه بر زمین
هوش مصنوعی: در این دوران، از میان کسانی که از تجربه و عمر زیاد برخوردارند، تنها یکی باقی نمانده که همچنان روحیه‌ای شاداب و سرزنده داشته باشد و آن هم فقط بزرگ‌ترین نوشیدنی کهن است.