غزل شمارهٔ ۶۴۰۹
هر تیره دل کجا شنود بوی پیرهن؟
دلهای باصفا شنود بوی پیرهن
یعقوب ما ز چشم چو دستار خویشتن
بی منت صبا شنود بوی پیرهن
از فیض عام حسن بهار آن که آگه است
از سبزه و گیا شنود بوی پیرهن
چون آفتاب سر ز گریبان برآورد
هر ذره ای جدا شنود بوی پیرهن
دلداده ای که باخبر از شرم یوسف است
مشکل که از حیا شنود بوی پیرهن
هر کس که راه برد به آن معنی لطیف
از حرف آشنا شنود بوی پیرهن
روزی که بود دامن یوسف به دست من
نگذاشتم صبا شنود بوی پیرهن
زان یوسف لطیف حجاب است هر چه هست
یعقوب ما چرا شنود بوی پیرهن؟
تا دل به جاست پرده نشین است فیض حسن
چون رفت دل ز جا شنود بوی پیرهن
در دعوی محبت گل گر دوروی نیست
بلبل هم از نوا شنود بوی پیرهن
هر کس که از جهان فنا گوشه ای گرفت
از عالم بقا شنود بوی پیرهن
صائب چنین که مست شکرخواب غفلتیم
مشکل که مغز ما شنود بوی پیرهن
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر تیره دل کجا شنود بوی پیرهن؟
دلهای باصفا شنود بوی پیرهن
هوش مصنوعی: کسانی که دلهای سیاه و غمگین دارند، چگونه میتوانند عطر خوش پیراهن را احساس کنند؟ فقط دلهای پاک و روشن هستند که این بوی خوش را میشنوند.
یعقوب ما ز چشم چو دستار خویشتن
بی منت صبا شنود بوی پیرهن
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که یعقوب، مانند چشمی که به دستان خود نگاه میکند، از بوی پیراهن محبوبش که به وسیله نسیم میوزد، بیهیچ خواسته و توقعی لذت میبرد. اشارتی به عشق و دلتنگی دارد و احساس غمی را بیان میکند که از یادآوری معشوق به وجود میآید.
از فیض عام حسن بهار آن که آگه است
از سبزه و گیا شنود بوی پیرهن
هوش مصنوعی: کسی که از زیباییهای طبیعت بهار آگاه است، میتواند عطر خوش لباس سبز گیاهان را احساس کند.
چون آفتاب سر ز گریبان برآورد
هر ذره ای جدا شنود بوی پیرهن
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید از پس افق بیرون بیاید، هر ذرهای از زمین بوی عطر لباسش را احساس میکند.
دلداده ای که باخبر از شرم یوسف است
مشکل که از حیا شنود بوی پیرهن
هوش مصنوعی: عاشقی که از حیا و شرم یوسف آگاه است، مسلماً نمیتواند از عطر لباس او بیخبر باشد.
هر کس که راه برد به آن معنی لطیف
از حرف آشنا شنود بوی پیرهن
هوش مصنوعی: هر کسی که به عمق معانی توجه کند، از گفتار کسانی که با او آشنا هستند، بویی از زیبایی و دلنشینی را حس میکند.
روزی که بود دامن یوسف به دست من
نگذاشتم صبا شنود بوی پیرهن
هوش مصنوعی: روزی که دامن یوسف را در دست داشتم، بگذارید نسیم بوی پیراهنش را بشنود.
زان یوسف لطیف حجاب است هر چه هست
یعقوب ما چرا شنود بوی پیرهن؟
هوش مصنوعی: آن یوسف زیبا که همیشه از نظرها پنهان است، هر چه در دنیای ما وجود دارد، به نوعی در سایه اوست. اما چرا یعقوب ما به جای دیدن او، فقط بوی پیراهنش را احساس میکند و از دور او را میبیند؟
تا دل به جاست پرده نشین است فیض حسن
چون رفت دل ز جا شنود بوی پیرهن
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل در جای خود است، نعمت زیبایی در این پرده محفوظ است، اما وقتی دل از جای خود خارج شود، بوی پیراهن را میشنود.
در دعوی محبت گل گر دوروی نیست
بلبل هم از نوا شنود بوی پیرهن
هوش مصنوعی: اگر در ادعای عشق و محبت دروغی وجود نداشته باشد، حتی بلبل نیز از صدای خود بوی گل را احساس میکند.
هر کس که از جهان فنا گوشه ای گرفت
از عالم بقا شنود بوی پیرهن
هوش مصنوعی: هر کسی که در دنیای فانی گوشهای از آرامش پیدا کند، عطر و بویی از زندگی دائمی و جاودان را احساس میکند.
صائب چنین که مست شکرخواب غفلتیم
مشکل که مغز ما شنود بوی پیرهن
هوش مصنوعی: صائب میگوید که ما همچون افرادی مست و غافل هستیم و در چنین حالتی، متوجه بوی خوشی که از پیرهن به مشام میرسد نمیشویم. در واقع، به دلیل خستگی و غفلت، حسهای ما فعال نیستند و از زیباییها و نعمتهای پیرامون خود غافل ماندهایم.