غزل شمارهٔ ۶۴۰۲
آرد به وجد سوختگان را نوای من
مردافکن است باده مردآزمای من
دلهای خامسوز چه داند که چون کباب
خون می چکد ز ناله دردآشنای من
در هر دلی که نیست در او کوه درد و غم
صورت پذیر نیست که پیچید صدای من
سیلی که پشت پای زند هر دو کون را
خونابه ای است از دل بی مدعای من
از گنج نامه پی به سر گنج می برند
پیداست دلشکستگی از بوریای من
چون صبحدم فروغ من از نور راستی است
چشم ستاره محو شود در صفای من
چشم دلم به خرمن دونان نمی پرد
بر کهکشان بود نظر کهربای من
صائب همان زمان جگرم ریش می شود
خاری اگر شکسته شود زیر پای من
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آرد به وجد سوختگان را نوای من
مردافکن است باده مردآزمای من
هوش مصنوعی: شعری که بیان شده، به نوعی از احساسات و تاثیرات روحی اشاره دارد. در اینجا، گوینده از موسیقی یا نوایی سخن میگوید که باعث تحریک و شادی سوختگان (عاشقان یا دلدادگان) میشود. این نوای او چنان جذاب و قدرتمند است که میتواند به افرادی که در درد عشق و سوختگی هستند، آرامش بخشیده و آنها را به وجد آورد. همچنین، اشاره به باده (شراب) دارد که نمادی از شجاعت و دلیر بودن است، و گوینده آن را عاملی برای آزمایش و به چالش کشیدن مردان میداند. به طور کلی، این عبارت بر شدت احساسات و قدرت تاثیرگذاری هنر بر دلها تأکید دارد.
دلهای خامسوز چه داند که چون کباب
خون می چکد ز ناله دردآشنای من
هوش مصنوعی: دلهای ناآشنا نمیدانند که چطور از درد و رنج من، مانند کباب، خون میچکد و نالههای من را میشنوند.
در هر دلی که نیست در او کوه درد و غم
صورت پذیر نیست که پیچید صدای من
هوش مصنوعی: در هر قلبی که پر از درد و غم نباشد، صدای من به گوش نخواهد رسید.
سیلی که پشت پای زند هر دو کون را
خونابه ای است از دل بی مدعای من
هوش مصنوعی: سیلی که به عقب میزند، نشانهای است از درد و عذاب درونی من که ناشی از بیادعایی و سادگیام است.
از گنج نامه پی به سر گنج می برند
پیداست دلشکستگی از بوریای من
هوش مصنوعی: اشخاصی که از نامههای گنج به گنج واقعی پی میبرند، مشخص است که دلشکستگی و ناراحتی من به خاطر چیزی در درونم است.
چون صبحدم فروغ من از نور راستی است
چشم ستاره محو شود در صفای من
هوش مصنوعی: هنگامی که صبح میشود، نور من ناشی از حقیقت و صداقت است و در این روشنی، چشم ستارهها درخشش خود را از دست میدهد و محو زیبایی من میشود.
چشم دلم به خرمن دونان نمی پرد
بر کهکشان بود نظر کهربای من
هوش مصنوعی: چشم دل من به دنیای کسانی که دانه میکارند نمیافتد، بلکه به ستارهها و زیباییهای دوردست مینگرد.
صائب همان زمان جگرم ریش می شود
خاری اگر شکسته شود زیر پای من
هوش مصنوعی: در آن لحظه که دل من دچار درد و رنج میشود، اگر چیزی زیر پایم بشکند، این درد بیشتر و عمیقتر میشود.