گنجور

غزل شمارهٔ ۶۳۹۹

فیض نسیم صبح بود با فغان من
بر شاخ گل گران نبود آشیان من
ریگ روان بادیه بی نشانیم
سرگشتگی است راهبر کاروان من
چون برق، منتهای نفس منزل من است
بیچاره رهروی که شود همعنان من
دستش ز تیر زودتر افتد به خاک راه
آن ساده دل که زور زند بر کمان من
چون دانه سپند، بر آتش نشسته است
مهر خموشی از لب آتش بیان من
مشنو ز من دروغ که از راست خانگی
پیچیده نیست جوهر تیغ زبان من
انصاف نیست مانع نظارگی شدن
کز جوش گل شکست در بوستان من
بستم به خاک نقش و همان میل می کشد
در چشم دشمنان، قلم استخوان من
صائب ز بس مراد که در خاک کرده ام
خاک مراد خلق شده است آستان من

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فیض نسیم صبح بود با فغان من
بر شاخ گل گران نبود آشیان من
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی به من لطف و زیبایی می‌دهد، اما من در زندگی‌ام مانند یک پرنده در شاخ گل نمی‌توانم آرامش و خانه‌ای داشته باشم.
ریگ روان بادیه بی نشانیم
سرگشتگی است راهبر کاروان من
هوش مصنوعی: در بیابان بی‌نشان، همچون ریگ‌هایی که به راحتی جابجا می‌شوند، من سرگردانم و راهنمایی برای کاروان من وجود ندارد.
چون برق، منتهای نفس منزل من است
بیچاره رهروی که شود همعنان من
هوش مصنوعی: منزلم به قدری نزدیک و سریع است که مانند برق می‌درخشد. چه بیچاره‌ است آن مسافری که بخواهد هم‌پیمان من شود.
دستش ز تیر زودتر افتد به خاک راه
آن ساده دل که زور زند بر کمان من
هوش مصنوعی: اگر آن شخص که ناتوان و بی‌خبر است تلاش کند که به من آسیب بزند، پیش از این که تیر او به هدف برسد، آسیب خود را خواهد دید و به زمین خواهد افتاد.
چون دانه سپند، بر آتش نشسته است
مهر خموشی از لب آتش بیان من
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر می‌کشد که چگونه ساکت و بی‌صدا، مثل دانه‌ای که بر آتش نشسته، شعله‌های درون وجودم در حال اشتعالی خاموش است. احساسات و افکار من به گونه‌ای در حال بروز و ظهور هستند، اما در عین حال، این حالت درونی را نمی‌توانم به زبان بیاورم.
مشنو ز من دروغ که از راست خانگی
پیچیده نیست جوهر تیغ زبان من
هوش مصنوعی: به من گوش نده که دروغ بگویم، چون حقیقت در سخنانم نهفته است و زبانم مانند تیغی تیز و صادق است.
انصاف نیست مانع نظارگی شدن
کز جوش گل شکست در بوستان من
هوش مصنوعی: انصاف این نیست که اجازه ندهیم دیگران از زیبایی‌های باغ من لذت ببرند، فقط به خاطر اینکه یکی از گل‌ها در این باغ خراب شده است.
بستم به خاک نقش و همان میل می کشد
در چشم دشمنان، قلم استخوان من
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویر کشیدن از خود و هنر خویش می‌پردازد. او به نوعی از قدرت و تأثیرگذاری قلم خود اشاره می‌کند و می‌گوید که نوشته‌ها و آثارش به دشمنانش آسیب می‌زند و بر آن‌ها تأثیر منفی می‌گذارد. این بیان نشان‌دهنده‌ی اهمیت و نفوذ هنر و کلام در زندگی و روابط انسانی است.
صائب ز بس مراد که در خاک کرده ام
خاک مراد خلق شده است آستان من
هوش مصنوعی: از آنجا که برای رسیدن به آرزوها و خواسته‌های خود تلاش‌های زیادی کرده‌ام، دیگران نیز در جستجوی آرزوهایشان به من مراجعه می‌کنند و به این مکان من احترام می‌گذارند.