گنجور

غزل شمارهٔ ۶۳۹۳

دلدار رفت و برد دل خاکسار من
یکبار شد ز دست کند و شکار من
رفتی و رفت با تو دل بی قرار من
یکبار شد تهی ز دو گوهر کنار من
می بود سهل کار دل غم کشیده ام
بودی به جای خویش اگر غمگسار من
واحسرتا که چون گل رعنا به باد رفت
در یک نفس خزان من و نوبهار من
از نیم جان من به چه تقصیر دست داشت؟
شوخی که برد صبر و شکیب و قرار من
باری مرا به داغ جدایی چو سوختی
غافل مشو ز حال دل داغدار من
صبری که بود پشت امیدم ازو به کوه
در روزگار هجر نیامد به کار من
باغ و بهار من ز جهان دامن تو بود
دیگر به دامن که نشیند غبار من؟
آیا بود به گریه شادی بدل شود
این گریه های تلخ شب انتظار من؟
صائب ترانه ای که بشوید ز دل غبار
امروز نیست جز سخن آبدار من

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلدار رفت و برد دل خاکسار من
یکبار شد ز دست کند و شکار من
هوش مصنوعی: دلبر رفت و دل جوانم را با خود برد، به یکباره از دست من خارج شد و به دام عشق افتادم.
رفتی و رفت با تو دل بی قرار من
یکبار شد تهی ز دو گوهر کنار من
هوش مصنوعی: تو رفتی و دل restless من که همیشه نگران بود، یک بار به خاطر رفتنت از دو نگین که در کنارم بود، خالی شد.
می بود سهل کار دل غم کشیده ام
بودی به جای خویش اگر غمگسار من
هوش مصنوعی: اگر کسی باشد که دل‌نوازی کند و غم‌های من را تسکین دهد، کار برای من آسان می‌شود و می‌توانستم آرامش بیشتری داشته باشم.
واحسرتا که چون گل رعنا به باد رفت
در یک نفس خزان من و نوبهار من
هوش مصنوعی: متاسفانه، مانند گلی زیبا که به یکباره توسط باد از بین رفت، در یک لحظه بهار زندگی و شادی من نیز به پایان رسید.
از نیم جان من به چه تقصیر دست داشت؟
شوخی که برد صبر و شکیب و قرار من
هوش مصنوعی: از من که نیمه‌جان هستم، چه گناهی برمی‌آید؟ در حالی که شوخی به لب‌هایش، صبر و آرامش مرا بر هم زد.
باری مرا به داغ جدایی چو سوختی
غافل مشو ز حال دل داغدار من
هوش مصنوعی: به هر حال، وقتی که به خاطر جدایی، دلم آتش می‌گیرد، فراموش نکن که حال من چقدر غم‌انگیز و داغدار است.
صبری که بود پشت امیدم ازو به کوه
در روزگار هجر نیامد به کار من
هوش مصنوعی: صبری که امیدوار بودم مرا کمک کند، در روزهای دوری و جدایی هیچ کمکی به من نکرد و مثل کوه محکم و استوار نبود.
باغ و بهار من ز جهان دامن تو بود
دیگر به دامن که نشیند غبار من؟
هوش مصنوعی: باغ و بهار من از دامن تو نشأت می‌گرفت. حالا که دامن تو دیگر نیست، غبار من بر کدام دامن خواهد نشیند؟
آیا بود به گریه شادی بدل شود
این گریه های تلخ شب انتظار من؟
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که این اشک‌های تلخ من در شب انتظار به شادی تبدیل شود؟
صائب ترانه ای که بشوید ز دل غبار
امروز نیست جز سخن آبدار من
هوش مصنوعی: هیچ چیز دیگری جز کلام شیرین و دلنشین من وجود ندارد که دل‌ها را از غبار روزگار پاک کند و روح را تازه سازد.

حاشیه ها

1393/01/06 13:04
شهرام

کمند در بیت اول صحیح است