غزل شمارهٔ ۶۳۷۷
مژگان خود به اشک جگرگون طراز کن
وان گاه چشم بر رخ فردوس باز کن
فرصت سبک عنان و شب عمر کوته است
از آه نیمشب شب خود را دراز کن
محتاج را چه عقده ز محتاج وا شود؟
ز اهل نیاز رو به در بی نیاز کن
از آرزو به خاک فتاد آدم از بهشت
زنهار ترک صحبت این فتنه ساز کن
ناسازی فلک ز نسیم شکایت است
خامش نشین و پرده افلاک ساز کن
این رشته را که طول امل نام کرده ای
زنار می شود، ز میان زود باز کن
تا کی دراز پیش طبیبان کنی دو دست؟
یک بار هم به عالمی بالا دراز کن
سر رشته شفا و مرض در کف خداست
از چاره روی دل به در چاره ساز کن
در چشم بستن است تماشای هر دو کون
زین رو ببند چشم و ازان روی باز کن
بند قبا حریف فراموشی تو نیست
این کار را حواله به زلف دراز کن
صائب بدوز دیده نامحرمان فکر
آنگه ز روی بکر سخن پرده باز کن
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مژگان خود به اشک جگرگون طراز کن
وان گاه چشم بر رخ فردوس باز کن
هوش مصنوعی: مژگان خود را با اشکی که به خاطر دل شکستهات به وجود آمده، زیبا و جذاب کن، و سپس چشمهایت را به روی چهرهای که همچون بهشت است، باز کن.
فرصت سبک عنان و شب عمر کوته است
از آه نیمشب شب خود را دراز کن
هوش مصنوعی: زندگی فرصت کمی دارد و شبهای عمر کوتاه است، پس به جای اینکه در نیمه شب به دنبال آرامش باشی، تلاش کن تا زندگی را بیشتر از آنچه هست گسترش دهی.
محتاج را چه عقده ز محتاج وا شود؟
ز اهل نیاز رو به در بی نیاز کن
هوش مصنوعی: آدم نیازمند چگونه میتواند از نیاز خود رهایی یابد؟ او باید از افراد نیازمند دور شود و خود را به کسانی برساند که بینیاز هستند.
از آرزو به خاک فتاد آدم از بهشت
زنهار ترک صحبت این فتنه ساز کن
هوش مصنوعی: آرزوها باعث سقوط آدم از بهشت شدند، پس مواظب باش که صحبت کردن با کسانی که فتنهانگیزند، ترک کنی.
ناسازی فلک ز نسیم شکایت است
خامش نشین و پرده افلاک ساز کن
هوش مصنوعی: زمانه به خاطر ناملایمات و مشکلاتی که دارد، بسیار سخت و بیرحم است. به همین خاطر بهتر است که آرامش خود را حفظ کنیم و به جای شکایت، تلاش کنیم تا فضایی زیبا و دلنشین برای خود و دیگران بسازیم.
این رشته را که طول امل نام کرده ای
زنار می شود، ز میان زود باز کن
هوش مصنوعی: این بند را که به آن امید بیپایه میگویی، به زودی باید از دلت بیرون کنی و رهایش کنی.
تا کی دراز پیش طبیبان کنی دو دست؟
یک بار هم به عالمی بالا دراز کن
هوش مصنوعی: چرا مدام وقتت را در برابر پزشکان صرف میکنی؟ یک بار هم به خدا یا عالم بالاتر روی آور!
سر رشته شفا و مرض در کف خداست
از چاره روی دل به در چاره ساز کن
هوش مصنوعی: کنترل درمان و بیماری تنها در اختیار خداوند است، بنابراین پیش از اینکه به دنبال راه حلی برای دل خود باشی، به چارهساز واقعی روی بیاور.
در چشم بستن است تماشای هر دو کون
زین رو ببند چشم و ازان روی باز کن
هوش مصنوعی: هر دو طرف را نمیتوان همزمان دید، به همین دلیل بهتر است چشمهایت را ببندی و به آنچه که واقعا اهمیت دارد، توجه کنی.
بند قبا حریف فراموشی تو نیست
این کار را حواله به زلف دراز کن
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هیچ چیز نمیتواند رقیب فراموشی تو باشد و برای حل این مشکل، میتوان به زلف بلند و جذاب یکدیگر رجوع کرد. یعنی به جای تلاش برای فراموش کردن، میتوان با زیبایی و جذابیت طرف مقابل این احساسات را نادیده گرفت.
صائب بدوز دیده نامحرمان فکر
آنگه ز روی بکر سخن پرده باز کن
هوش مصنوعی: ای شاعر، چشمانت را از نگاه ناچیزان بپوشان و سپس از روی دلِ خالی، شروع به سخن گفتن کن.