غزل شمارهٔ ۶۳۶۴
چند ای دل غمین به مداران گریستن؟
عیب است قطره قطره ز دریا گریستن
از گریه خوشه های گهر چید دست تاک
دارد درین حدیقه ثمرها گریستن
صبح امید می دمد از دیده سفید
دارد در آستین ید بیضا گریستن
آرد نفس گسسته برون صبح وصل را
با سوز دل چو شمع به شبها گریستن
از آه حسرت است اگر هست صیقلی
آن را که دل سیاه شد از ناگریستن
کار دل شکسته پر خون من بود
چون شیشه شکسته سراپا گریستن
این آب از فشردن دل می شود روان
حاصل نمی شود به تمنا، گریستن
ریزش سفید می کند ابر سیاه را
روشن شود دل از دل شبها گریستن
بر استقامت نظر شمع شاهدست
یکسان به سور و ماتم دنیا گریستن
با اشک الفتی که بود دیده مرا
طفل یتیم را نبود با گریستن
گلگون اشک، تشنه میدان وسعت است
مجنون صفت خوش است به صحرا گریستن
بر فوت وقت هم بفشان یک دو قطره اشک
تا کی به فوت مطلب دنیا گریستن؟
بعد از هزار سعی که بی پرده شد رخش
شد دیده را حجاب تماشا گریستن
شوریده گر چنین شود اوضاع روزگار
باید به حال مردم دنیا گریستن
افسوس جان پاک بر این جسم بی ثبات
بر مرگ خر بود ز مسیحا گریستن
بختش همیشه سبز بود، هر که را بود
در آستین چو شمع مهیا گریستن
زنگ هوس ز آینه دل نمی برد
از چشم سرمه دار زلیخا گریستن
بی دخل مشکل است کرم، ورنه ابر را
سهل است با ذخیره دریا گریستن
نم در دل محیط نماند، اگر مرا
باید به قدر خنده بیجا گریستن
شد شمع را دلیل به پروانه نجات
خامش به روز بودن و شبها گریستن
از چشم زخم، گوهر خود را نهفتن است
پنهان شکفته بودن و پیدا گریستن
چون گریه است عاقبت هر شکفتگی
با خنده جمع ساز چو مینا گریستن
صد پیرهن عرق ز خجالت کنیم روز
صائب شبی که فوت شد از ما گریستن
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند ای دل غمین به مداران گریستن؟
عیب است قطره قطره ز دریا گریستن
هوش مصنوعی: چند بار باید به خاطر غم خود اشک بریزی؟ مگر نمیدانی که گریه کردن به طور مداوم نشانهی ضعف است و نمیتوان دائم مثل قطرهای از دریا گریه کرد؟
از گریه خوشه های گهر چید دست تاک
دارد درین حدیقه ثمرها گریستن
هوش مصنوعی: در این گلزار با طراوت، اشکهای گرانبها و ارزشمندی مانند مروارید چیده میشود و درختان آن، میوههای خود را در این حال و هوا به دست میآورند. در حقیقت، این گریهها و احساسات عمیق، باعث باروری و شکوفایی در این باغ میشوند.
صبح امید می دمد از دیده سفید
دارد در آستین ید بیضا گریستن
هوش مصنوعی: صبح امید با روشنی تازهای آغاز میشود و در دل انسان، انتظار و اشتیاقی تازه زنده میکند. این امید مانند دست جادویی است که در دل تاریکیها گریهاش را به منصه ظهور میآورد.
آرد نفس گسسته برون صبح وصل را
با سوز دل چو شمع به شبها گریستن
هوش مصنوعی: نفس شکسته صبح وصال را به همراه سوز دل مانند شمع در شبها میگرید.
از آه حسرت است اگر هست صیقلی
آن را که دل سیاه شد از ناگریستن
هوش مصنوعی: اگرچه دل به خاطر نالههای درونیاش تیره و تار شده، اما اگر چه آن دل پاک و صیقلی باشد، نشان از حسرت و اندوهی است که در درون وجود دارد.
کار دل شکسته پر خون من بود
چون شیشه شکسته سراپا گریستن
هوش مصنوعی: دل شکسته من مانند شیشه شکستهای است که همه جا را پر از اشک کرده و در حال گلایه و اندوه است.
این آب از فشردن دل می شود روان
حاصل نمی شود به تمنا، گریستن
هوش مصنوعی: این آب به خاطر فشاری که بر روی دل وجود دارد، به حرکت درمیآید و نمیتوان به واسطه خواهش و اشک ریختن، نتیجهای را به دست آورد.
ریزش سفید می کند ابر سیاه را
روشن شود دل از دل شبها گریستن
هوش مصنوعی: بارش برف سفید، ابر سیاه را روشن میکند و باعث میشود دل انسان در شبهای طولانی، احساس ناراحتی و گریه کند.
بر استقامت نظر شمع شاهدست
یکسان به سور و ماتم دنیا گریستن
هوش مصنوعی: در زندگی، شمعی که روشن است نشانهای از استقامت و پایداری است و در هر دو حالت شادمانی و اندوه، به یک شکل میدرخشد. ما نیز در دنیا باید توانایی مواجهه با شادیها و غمها را داشته باشیم.
با اشک الفتی که بود دیده مرا
طفل یتیم را نبود با گریستن
هوش مصنوعی: مژگانم چون آن کودک یتیمی است که هیچگاه نتوانسته با گریه کردن به محبت و دوستی با کسی دست یابد.
گلگون اشک، تشنه میدان وسعت است
مجنون صفت خوش است به صحرا گریستن
هوش مصنوعی: چشمان گریان به زیبایی و وسعت زندگی مانند گل سرخ هستند و جذابیت خاصی دارند. آدمی که به شدت عاشق است، در دل صحرا احساسات خود را بروز میدهد و با طبیعت هماهنگ میشود.
بر فوت وقت هم بفشان یک دو قطره اشک
تا کی به فوت مطلب دنیا گریستن؟
هوش مصنوعی: به خاطر از دست رفتن زمان، یک یا دو قطره اشک بریز؛ تا کی میخواهی به خاطر از دست دادن چیزهای دنیوی ناراحت باشی؟
بعد از هزار سعی که بی پرده شد رخش
شد دیده را حجاب تماشا گریستن
هوش مصنوعی: پس از تلاش بسیار، وقتی که چهرهاش آشکار شد، دیدن او برایم همچنان دشوار است و به همین خاطر اشکم سرازیر میشود.
شوریده گر چنین شود اوضاع روزگار
باید به حال مردم دنیا گریستن
هوش مصنوعی: اگر روزگار به این حال و روز بیفتد، انسان میبایست به وضعیت مردم جهان افسوس بخورد و برای آنها ناراحت باشد.
افسوس جان پاک بر این جسم بی ثبات
بر مرگ خر بود ز مسیحا گریستن
هوش مصنوعی: متاسفانه، روح پاک و بینظیر بر این بدن ناپایدار افسوس میخورد؛ چرا که بدن، به مانند یک خر، در برابر مرگ، به مسیحا نیاز دارد و اشک میریزد.
بختش همیشه سبز بود، هر که را بود
در آستین چو شمع مهیا گریستن
هوش مصنوعی: همیشه خوش شانسی و موفقیت همراه او بود، مانند شمعی که برای روشن شدن آماده گریه کردن است، به هر کسی که در نزدیکیاش بود، مایه دلسوزی و تسلی میداد.
زنگ هوس ز آینه دل نمی برد
از چشم سرمه دار زلیخا گریستن
هوش مصنوعی: هوس و آرزو از دل آدمی بیرون نمیرود، حتی اگر با زلیخا، که چشمانش سیاه و زیباست، به گریه بیفتی.
بی دخل مشکل است کرم، ورنه ابر را
سهل است با ذخیره دریا گریستن
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند به چیزی دسترسی پیدا کند یا در آن تأثیری نداشته باشد، به سختی میتواند تلاش کند؛ اما اگر امکانات و منابع وجود داشته باشد، ابری میتواند به راحتی مانند دریا گریه کند و بارش داشته باشد.
نم در دل محیط نماند، اگر مرا
باید به قدر خنده بیجا گریستن
هوش مصنوعی: اگر قرار است من بخاطر یک خنده بیجا اشک بریزم، دیگر هیچ رد و اثری از غم در دل اطراف نخواهد ماند.
شد شمع را دلیل به پروانه نجات
خامش به روز بودن و شبها گریستن
هوش مصنوعی: شمع به پروانه نشان داد که چگونه میتواند در روز خاموش باشد و در شب اشک بریزد.
از چشم زخم، گوهر خود را نهفتن است
پنهان شکفته بودن و پیدا گریستن
هوش مصنوعی: از آسیب دیگران، باید جواهر خود را به خوبی محافظت کرد؛ زیرا گاهی زیباییها نه تنها در خفا، بلکه در عمق دل و احساسات نیز پنهان هستند.
چون گریه است عاقبت هر شکفتگی
با خنده جمع ساز چو مینا گریستن
هوش مصنوعی: هر شکفتگی و شادی در نهایت به اندوه و گریه میانجامد. پس مانند مینا که با گریه و اندوه میآمیزد، تو نیز باید شادیهایت را با اندوه بپذیری.
صد پیرهن عرق ز خجالت کنیم روز
صائب شبی که فوت شد از ما گریستن
هوش مصنوعی: ما به خاطر خجالت، باید در روزی که صائب فوت شد، به اندازهی صد پیراهن عرق بریزیم و گریه کنیم.

صائب