غزل شمارهٔ ۶۳۶۳
مژگان او ز سنگ کند جوی خون روان
از سنگ این خدنگ کند جوی خون روان
آن بلبلم که دیدن بال شکسته ام
از چشم سخت سنگ کند جوی خون روان
از ناخن شکسته چه آید، که این گره
الماس را ز چنگ کند جوی خون روان
رخسار او دو آتشه چون گردد از شراب
یاقوت را ز رنگ کند جوی خون روان
زلف مسلسل تو ز بسیاری گره
شمشاد را ز چنگ کند جوی خون روان
بر هر زمین که بگذرد ابرو کمان من
با قد چون خدنگ کند جوی خون روان
از دیده نظارگیان سرو ناز من
از روی لاله رنگ کند جوی خون روان
دلهای پینه بسته ابنای روزگار
از ناخن پلنگ کند جوی خون روان
با کشتی شکسته ما تا چها کند
بحری که از نهنگ کند جوی خون روان
فریاد دلخراش تو صائب ز روی درد
از سنگ بی درنگ کند جوی خون روان
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مژگان او ز سنگ کند جوی خون روان
از سنگ این خدنگ کند جوی خون روان
هوش مصنوعی: مژگان زیبا و دلربای او مانند تیر به قلبم مینشینند و از چشمانم خون عشق سرازیر میشود. این تیر عشق مانند سنگی سخت است که بر دل من میافتد و درد و رنج ایجاد میکند.
آن بلبلم که دیدن بال شکسته ام
از چشم سخت سنگ کند جوی خون روان
هوش مصنوعی: بلبلی که بال شکستهام را میبیند، از دیدن حال من چشمانش سنگین و پر از اشک میشود و خون از چشمانش سرازیر میگردد.
از ناخن شکسته چه آید، که این گره
الماس را ز چنگ کند جوی خون روان
هوش مصنوعی: از یک ناخن شکسته چه نتیجهای حاصل میشود، در حالی که این گره الماس نمیتواند با جوی خون جاری از چنگ در برود.
رخسار او دو آتشه چون گردد از شراب
یاقوت را ز رنگ کند جوی خون روان
هوش مصنوعی: چهره او مانند آتش درخشان میشود وقتی که از شراب بنوشد؛ مثل اینکه رنگ یاقوت را به جوی خون میزند.
زلف مسلسل تو ز بسیاری گره
شمشاد را ز چنگ کند جوی خون روان
هوش مصنوعی: موهای پیوسته تو از شدت گرهها، چنان به نظر میرسد که اگر درخت شمشاد را از میان برکنی، جوی خون جاری خواهد شد.
بر هر زمین که بگذرد ابرو کمان من
با قد چون خدنگ کند جوی خون روان
هوش مصنوعی: هر جا که ابروهای کمانمانند من بگذرد، قد زیبایم مانند تیر، جوی خون به راه میاندازد.
از دیده نظارگیان سرو ناز من
از روی لاله رنگ کند جوی خون روان
هوش مصنوعی: دیدهبانان زیبایی من، وقتی به سرو نازم نگاه میکنند، مانند اینکه از روی گل لاله خون میریزد.
دلهای پینه بسته ابنای روزگار
از ناخن پلنگ کند جوی خون روان
هوش مصنوعی: دلهای آسیبدیده و زخمی انسانها در این دنیا مانند جویهای خونی است که از ناخنهای یک پلنگ بیرون میریزد.
با کشتی شکسته ما تا چها کند
بحری که از نهنگ کند جوی خون روان
هوش مصنوعی: کشتی ما که خراب شده، در برابر دریا چه کاری میتواند انجام بدهد، وقتی که دریا مانند نهنگ، جوی خون را به راه انداخته است؟
فریاد دلخراش تو صائب ز روی درد
از سنگ بی درنگ کند جوی خون روان
هوش مصنوعی: صدای غمانگیز تو به خاطر درد، از دل سنگ بیدرنگ خون جاری میکند.

صائب