گنجور

غزل شمارهٔ ۶۳۵۷

ز نقش چپ رود آب سیه به جوی نگین
ز نقش راست نگردد سیاه روی نگین
گهر اگر چه عزیزست هر کجا باشد
بود به خانه خود بیش آبروی نگین
بلند نامی غربت زیاده از وطن است
که پشت نقش بود در نگین به روی نگین
نیاز خود نبرد پیش غیر، پاک گهر
بود به آب رخ خویشتن وضوی نگین
ز قرب، رزق نگردد نصیب بی قسمت
که هست در جگر آب خشک، جوی نگین
توان به زحمت بسیار نامدار شدن
که پشت خاتم خم شد به جستجوی نگین
ز بخت تیره نتابند نامجویان روی
که گردد از سیهی راست گفتگوی نگین
خیال لعل تو هم می رود ز دل بیرون
اگر رود ز نگین خانه آرزوی نگین
ز آرزو دل ما ساده می شود صائب
به دست محو شود نقش اگر ز روی نگین

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز نقش چپ رود آب سیه به جوی نگین
ز نقش راست نگردد سیاه روی نگین
هوش مصنوعی: از سمت چپ، آب تیره به جوی می‌ریزد و زیبایی نگین را نمی‌تواند سیاه کند، اما از سمت راست، رنگ سیاهی نمی‌تواند زیبایی نگین را از بین ببرد.
گهر اگر چه عزیزست هر کجا باشد
بود به خانه خود بیش آبروی نگین
هوش مصنوعی: هر جواهری که ارزشمند باشد، در هر مکانی که قرار گیرد، در خانه خود به اندازه‌ای اعتبار و ارزش دارد که به مانند یک نگین درخشان می‌درخشد.
بلند نامی غربت زیاده از وطن است
که پشت نقش بود در نگین به روی نگین
هوش مصنوعی: عظمت و ارزش کسی که در دیار غریب زندگی می‌کند، از وطنش بیشتر است، زیرا او مانند نگینی است که بر روی نگین دیگری نقش بسته است.
نیاز خود نبرد پیش غیر، پاک گهر
بود به آب رخ خویشتن وضوی نگین
هوش مصنوعی: انسان باید به خودش متکی باشد و نیازی به دیگران نداشته باشد. ارزش و خلوص او مانند یک جواهر است که نمی‌خواهد به آب و رنج دیگران وابسته شود. خودسازی و طهارت درونی او باعث می‌شود تا به شناخت واقعی خود برسد.
ز قرب، رزق نگردد نصیب بی قسمت
که هست در جگر آب خشک، جوی نگین
هوش مصنوعی: از نزدیکی به معشوق، نصیب چیزی نمی‌شود مگر به تقسیم و قسمت، چرا که همچون جریان آبی از جگر خشکی که در آن نگین‌هایی پنهان است، به سختی می‌توان به رزق و روزی دست یافت.
توان به زحمت بسیار نامدار شدن
که پشت خاتم خم شد به جستجوی نگین
هوش مصنوعی: برای رسیدن به شهرت و نامی آشنا، باید با تلاش و زحمت بسیاری روبه‌رو شوی، همان‌طور که پشت انگشتری به دنبال جواهرش خم می‌شود.
ز بخت تیره نتابند نامجویان روی
که گردد از سیهی راست گفتگوی نگین
هوش مصنوعی: از بخت بد، جستجوگران نام نمی‌توانند بر چهره بیفروزند، زیرا حقیقت از تاریکی به روشنی نمی‌آید.
خیال لعل تو هم می رود ز دل بیرون
اگر رود ز نگین خانه آرزوی نگین
هوش مصنوعی: اگر یاد تو از دل برود، این تنها به خاطر این است که آرزویم برای داشتن تو نیز از فکرم دور می‌شود.
ز آرزو دل ما ساده می شود صائب
به دست محو شود نقش اگر ز روی نگین
هوش مصنوعی: دل ما به سادگی آرزوها غرق می‌شود و اگر تصویر زیبایی که بر روی نگین است محو شود، به نظر می‌رسد که همه چیز تحت تأثیر آن قرار می‌گیرد.