گنجور

غزل شمارهٔ ۶۳۵۵

لب ترا خط سبز آمد از کمین بیرون
چه زهر بود که آمد ازین نگین بیرون
به مهر خال شود تنگ جا درین محضر
اگر ز روی تو آید خط این چنین بیرون
هوای کوی خرابات آنقدر شوخ است
که تخم سوخته می آید از زمین بیرون
به استخون نرسد تا ز فقر تیغ ترا
مکن چو نال قلم دست از آستین بیرون
ز عشق او دل تنگی شده است قسمت من
که از بهشت مرا می برد غمین بیرون
ز کار بسته من عاجزست تردستی
که از جبین سپر برده است چین بیرون
نشسته نقش کجی آنچنان درین ایام
که نام، راست نمی آید از نگین بیرون
اگر چه ناله من چرخ را ز جا برداشت
نیامد از لب کس صائب آفرین بیرون

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لب ترا خط سبز آمد از کمین بیرون
چه زهر بود که آمد ازین نگین بیرون
هوش مصنوعی: لبی که تو داری، مانند خط سبز زیبایی است که ناگهان از کمین ظاهر شده است. چه زهر تلخی بوده که این زیبایی از درون نگینی بیرون آمده و جلوه‌گری کرده؟
به مهر خال شود تنگ جا درین محضر
اگر ز روی تو آید خط این چنین بیرون
هوش مصنوعی: اگر خط چهره‌ات به این زیبایی در این محفل نمایان شود، آنگاه جا برای مهر و محبت تنگ می‌شود.
هوای کوی خرابات آنقدر شوخ است
که تخم سوخته می آید از زمین بیرون
هوش مصنوعی: فضای محله خراباتی‌ها به قدری خوشحال و سرزنده است که حتی تخم سوخته هم از زمین بیرون می‌آید.
به استخون نرسد تا ز فقر تیغ ترا
مکن چو نال قلم دست از آستین بیرون
هوش مصنوعی: تا زمانی که به مشکلات و فقر دچار نشوی، تحت تاثیر آنها قرار نگیر و خود را در معرض خطر نگذار. مانند قلمی که ناله می‌کند، از امنیت و راحتی خود خارج نشو.
ز عشق او دل تنگی شده است قسمت من
که از بهشت مرا می برد غمین بیرون
هوش مصنوعی: از عشق او دل من پر از تنگی و ناراحتی شده است، که قسمت من این است که از بهشت خارج شوم و غم را تجربه کنم.
ز کار بسته من عاجزست تردستی
که از جبین سپر برده است چین بیرون
هوش مصنوعی: من در انجام کارهایم ناتوان هستم، مانند کسی که با تلاش و هنر خود، چین و چروک‌های پیشانی‌اش را از بین برده است.
نشسته نقش کجی آنچنان درین ایام
که نام، راست نمی آید از نگین بیرون
هوش مصنوعی: در این روزها، وضعیتی پیش آمده که حتی نام‌ها نیز به درستی از نشانه‌ها و نشانه‌گذاری‌ها بیرون نمی‌آیند و همه چیز به گونه‌ای نادرست و ناهموار به نظر می‌رسد.
اگر چه ناله من چرخ را ز جا برداشت
نیامد از لب کس صائب آفرین بیرون
هوش مصنوعی: هرچند صدای ناله‌ام باعث شده تا چرخ زمان به حرکت درآید، اما هیچ‌کس از لب خود تحسینی برای صائب بیرون نیاورد.