غزل شمارهٔ ۶۳۳۹
کرم به ابر سبکدست همچو عمان کن
تمام روی زمین را رهین احسان کن
ز باده چهره گلرنگ را فروزان کن
ز قطره های عرق بزم را چراغان کن
به شکر این که جبین گشاده ای داری
ملایمت به خس و خار این گلستان کن
به آبروی عزیزان مگر شوی سیراب
سفال تشنه خود وقف می پرستان کن
هوای نفس چو گردید زیردست ترا
ز باد تختگه خویش چون سلیمان کن
فضای شهر مقام نفس کشیدن نیست
چو گرد باد نفس راست در بیابان کن
مدار فیض خود از ابر همچو بحر دریغ
تمام روی زمین را رهین احسان کن
شود کلید ز اعجاز عشق آخر قفل
نظر به پیرهن و چشم پیر کنعان کن
نظر به چشمه حیوان سیه مکن صائب
به آبروی، قناعت ز آب حیوان کن
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کرم به ابر سبکدست همچو عمان کن
تمام روی زمین را رهین احسان کن
هوش مصنوعی: به مانند عطا و مهربانی ابر نرم و سبک، تمام زمین را زیر سایه ی خوشی و بخشش خود قرار بده.
ز باده چهره گلرنگ را فروزان کن
ز قطره های عرق بزم را چراغان کن
هوش مصنوعی: از شراب چهره را شاداب و زیبا کن و با قطرههای عرق جشن، محفل را نورانی و دلانگیز بساز.
به شکر این که جبین گشاده ای داری
ملایمت به خس و خار این گلستان کن
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه تو چهره مهربان و زیبایی داری، سعی کن با لطافت و مهربانی با مشکلات و رنجهای زندگی مانند خس و خار این گلستان برخورد کنی.
به آبروی عزیزان مگر شوی سیراب
سفال تشنه خود وقف می پرستان کن
هوش مصنوعی: آیا به خاطر حرمت و اعتبار عزیزان، به دنبال سیراب شدن نباشی؟ بلکه تمام وجود خود را برای محبت و پرستش آنهایی که مینوشند، وقف کنی.
هوای نفس چو گردید زیردست ترا
ز باد تختگه خویش چون سلیمان کن
هوش مصنوعی: وقتی که هوای نفسانی بر تو مسلط شد، مانند سلیمان بر تخت پادشاهی خود تسلط پیدا کن و آن را تحت کنترل بگیر.
فضای شهر مقام نفس کشیدن نیست
چو گرد باد نفس راست در بیابان کن
هوش مصنوعی: شهر به قدری آلوده و پرسر و صداست که نمیشود در آن به راحتی نفس کشید. بهتر است به بیابان بروی و در آنجا با آرامش نفس بکشید.
مدار فیض خود از ابر همچو بحر دریغ
تمام روی زمین را رهین احسان کن
هوش مصنوعی: فیض و برکت خود را همانند ابر نازل کن و مانند دریا، رحمتت را به تمامی زمین برسان. این نعمتها را از بخشش خود دریغ مکن.
شود کلید ز اعجاز عشق آخر قفل
نظر به پیرهن و چشم پیر کنعان کن
هوش مصنوعی: عشق میتواند به گونهای شگفتانگیز تولید کند که در نهایت نگاه را از لباس و چشمهای یک زن زیبا باز کند.
نظر به چشمه حیوان سیه مکن صائب
به آبروی، قناعت ز آب حیوان کن
هوش مصنوعی: به این چشمه حیوان به عنوان منبعی منفی نگاه نکن، بلکه با توجه به آبروی خود، از آب حیوان بهرهمند شو و قناعت کن.

صائب