گنجور

غزل شمارهٔ ۶۳۲۶

مباش درصدد بی شمار خندیدن
که صبح باخت نفس از دوبار خندیدن
دل از گشایش لبها چو پسته نگشاید
خوش است از ته دل غنچه وار خندیدن
یکی هزار کند نقد زندگانی را
به روی سوختگان چون شرار خندیدن
جهان به چشم حسودان سیاه می سازد
چو لاله با جگر داغدار خندیدن
درآ به عالم سختی کشان و عشرت کن
که ریخته است درین کوهسار خندیدن
بود گشادن آغوش در وداع حیات
درین زمانه ناپایدار خندیدن
فریب عشرت دنیا مخور که بی دردی است
برون نرفته ازین نه حصار خندیدن
نمود آب عقیق ترا غبارآلود
ز زیر لب به من خاکسار خندیدن
دهان غنچه و چشم ستاره و لب صبح
گذاشتند به آن گلعذار، خندیدن
خبر نیافته ز انجام کار خود صائب
ز غفلت است در آغاز کار خندیدن

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مباش درصدد بی شمار خندیدن
که صبح باخت نفس از دوبار خندیدن
هوش مصنوعی: هرگز در تلاش نباش که زیاد بخندی، زیرا ممکن است روزی به خاطر یک یا دو بار خندیدن، نفس صبحگاهی‌ات را از دست بدهی.
دل از گشایش لبها چو پسته نگشاید
خوش است از ته دل غنچه وار خندیدن
هوش مصنوعی: دل همچون پسته‌ای که با باز شدن لب‌ها خوشحال نمی‌شود، بلکه از ته دل مانند غنچه می‌خندد.
یکی هزار کند نقد زندگانی را
به روی سوختگان چون شرار خندیدن
هوش مصنوعی: کسی می‌تواند هزار بار زندگی را به خاطر داغ دیدگان بسوزاند و مانند شعله‌ای بخندد.
جهان به چشم حسودان سیاه می سازد
چو لاله با جگر داغدار خندیدن
هوش مصنوعی: دنیای اطراف، به نظر حسودان تیره و تار می‌آید، مانند لاله‌ای که با دل شکسته و درد زیادی می‌خندد.
درآ به عالم سختی کشان و عشرت کن
که ریخته است درین کوهسار خندیدن
هوش مصنوعی: به دنیای پرچالش وارد شو و از زندگی لذت ببر، زیرا در این کوهسار شادی‌ها و خنده‌ها جاری است.
بود گشادن آغوش در وداع حیات
درین زمانه ناپایدار خندیدن
هوش مصنوعی: در این زمانه ناپایدار، باید با دل باز و لبخند به خداحافظی و پایان زندگی نگاه کرد.
فریب عشرت دنیا مخور که بی دردی است
برون نرفته ازین نه حصار خندیدن
هوش مصنوعی: به دام فریبندگی خوشی‌های دنیا نیفت، زیرا این خوشی‌ها، بدون درد و رنج واقعی است و خارج نشدن از حصار خندیدن، نشان‌دهنده‌ی عدم عمق و حقیقت زندگی است.
نمود آب عقیق ترا غبارآلود
ز زیر لب به من خاکسار خندیدن
هوش مصنوعی: چهره‌ی زیبای تو که چون عقیق می‌درخشد، اما غبار زمان آن را پوشانده، مرا به خنده می‌آورد. من خاکی و عاجز در مقابل زیبایی‌ات هستم.
دهان غنچه و چشم ستاره و لب صبح
گذاشتند به آن گلعذار، خندیدن
هوش مصنوعی: دهانش همانند غنچه‌ای باز شده است و چشمانش مانند ستاره می‌درخشند. لب‌هایش شبیه صبحی نویدبخش است. همه‌ی این زیبایی‌ها بر روی آن چهره‌ی گلگون، به شادی و خنده آمده‌اند.
خبر نیافته ز انجام کار خود صائب
ز غفلت است در آغاز کار خندیدن
هوش مصنوعی: خبر نداشتن از پایان کار خود نشانه‌ای از بی‌خبری است، چرا که در آغاز کار با خندیدن به مسائل توجه نمی‌شود.