غزل شمارهٔ ۶۳۱۹
گرفتم این که نظر باز می توان کردن
به بال چشم چه پرواز می توان کردن؟
کلاه گوشه همت اگر بلند افتد
به مطلب دو جهان ناز می توان کردن
کباب آتش رخسار اگر نسازی، دل
سپند شعله آواز می توان کردن
اگر چه سینه من چاک چاک چون قفس است
خزینه گهر راز می توان کردن
ز موج باده اگر ناخنی به دست افتد
چه عقده ها که ز دل باز می توان کردن
هنوز از کف خاکستر فسرده من
هزار آینه پرداز می توان کردن
به بال و پر نشود راه عشق اگر کوتاه
ز دل تهیه پرواز می توان کردن
ز سوز عشق زبان را اگر نصیبی هست
چو شمع در دهن گاز می توان کردن
تمام درد و سراپای زخم ناسوریم
به روی ما در دل باز می توان کردن
شکار ما به توجه اگر نخواهی کرد
به ناوک غلط انداز می توان کردن
نمانده از شب آن زلف اگر چه پاسی پیش
هنوز درد دل آغاز می توان کردن
ز اهل عشق پسندیده نیست بی رحمی
وگرنه خون به دل ناز می توان کردن
علاج سینه مجروح خویش را صائب
ز سیر سینه شهباز می توان کردن
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرفتم این که نظر باز می توان کردن
به بال چشم چه پرواز می توان کردن؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که با دقت و توجه میتوان به زیباییها و بالندگیهای زندگی نگریست. وقتی که نگاه و دیدگاه خود را بازتر میکنیم، میتوانیم به امکانات و فرصتهای بیشتری دست یابیم. مانند پرندهای که با بالهایش پرواز میکند، ما نیز میتوانیم با نگرشی مثبت و آزاد، به سوی آرزوها و اهدافمان پرواز کنیم.
کلاه گوشه همت اگر بلند افتد
به مطلب دو جهان ناز می توان کردن
هوش مصنوعی: اگر کلاه همت کسی در گوشهای بیفتد، او میتواند با تلاش و کوشش به هدفهای بزرگ در دنیا برسد و از زندگی لذت ببرد.
کباب آتش رخسار اگر نسازی، دل
سپند شعله آواز می توان کردن
هوش مصنوعی: اگر نتوانی با زیبایی و جذابیت خود، جلب توجه کنی، میتوانی با صدای دلنشین و شورانگیز، دلها را به خود مشغول سازید.
اگر چه سینه من چاک چاک چون قفس است
خزینه گهر راز می توان کردن
هوش مصنوعی: اگرچه دل من مانند قفس شکافدار و پارهپاره است، اما میتوانم گنجینهای از رازها را در آن نهان نگهدارم.
ز موج باده اگر ناخنی به دست افتد
چه عقده ها که ز دل باز می توان کردن
هوش مصنوعی: اگر در حالی که در حال نوشیدن هستیم، دستمان به چیزی برخورد کند، چقدر میتوانیم احساسات درونیمان را بیان کنیم و از دل خود بگوییم.
هنوز از کف خاکستر فسرده من
هزار آینه پرداز می توان کردن
هوش مصنوعی: هنوز در دل خاکستر سرد من، هزاران آینه برای تصویر کردن وجود دارد.
به بال و پر نشود راه عشق اگر کوتاه
ز دل تهیه پرواز می توان کردن
هوش مصنوعی: اگر عشق واقعی وجود داشته باشد، نباید به سادگی از آن عبور کرد و به راحتی برای پرواز به سوی آن اقدام نکرد. برای رسیدن به عشق، باید از دل و احساسات استفاده کرد و تلاش کرد که به آن برسیم.
ز سوز عشق زبان را اگر نصیبی هست
چو شمع در دهن گاز می توان کردن
هوش مصنوعی: اگر زبان از سوز عشق نصیبی داشته باشد، میتوان آن را مانند شمع که در آتش میسوزد، به زبان آورد.
تمام درد و سراپای زخم ناسوریم
به روی ما در دل باز می توان کردن
هوش مصنوعی: میتوان تمام دردها و زخمهای عمیق را در دل، به راحتی بیان کرد.
شکار ما به توجه اگر نخواهی کرد
به ناوک غلط انداز می توان کردن
هوش مصنوعی: اگر تو به ما توجه نکنیم، میتوانیم با ترفندهایی که شبیه به تیراندازی اشتباه است، به هدف خود برسیم.
نمانده از شب آن زلف اگر چه پاسی پیش
هنوز درد دل آغاز می توان کردن
هوش مصنوعی: اگرچه از شب آن زلف چیزی باقی نمانده، اما هنوز هم میتوان دل را با درد و احساساتی تازه آغاز کرد.
ز اهل عشق پسندیده نیست بی رحمی
وگرنه خون به دل ناز می توان کردن
هوش مصنوعی: از دوستان عاشق انتظار رفتار بیرحمانه نمیرود، چرا که با این کار میتوان دلهای نرم و حساس را به درد آورد.
علاج سینه مجروح خویش را صائب
ز سیر سینه شهباز می توان کردن
هوش مصنوعی: برای درمان زخم دل خود، باید مانند شهباز به سفر در سینه خود بپردازیم.

صائب