غزل شمارهٔ ۶۳۱۵
به درد و داغ توان گشت کامیاب سخن
به قدر گریه و آه است آب و تاب سخن
زبان خامه به بانگ بلند می گوید
که می شود ز دل چاک فتح باب سخن
گلابها اگر از آفتاب تلخ شوند
ز سوز عشق بود تلخی گلاب سخن
سخن که شور قیامت ز دل نینگیزد
به کیش زنده دلان نیست در حساب سخن
به جیب کش سر دعوی که از رگ گردن
نگشته است کسی مالک الرقاب سخن
چو ماه عید به انگشت می نمایندش
سبکروی که نفس سوخت در رکاب سخن
شود به موی شکافان خرده بین معلوم
سخن شناسی هر کس ز انتخاب سخن
ز مرگ، روز سخنور نمی شود تاریک
که بی زوال بود نور آفتاب سخن
به قدر آنچه کنند ایستادگی در فکر
جهان نورد به آنقدر گردد آب سخن
ز دل میار نسنجیده حرف را به زبان
که هست جوهر این تیغ پیچ و تاب سخن
ز تیره روزی اهل سخن بود روشن
که نیست آب حیاتی به غیر آب سخن
چو خامه در دهن تیغ آبدار رود
سیاه مست شود هر که از شراب سخن
نقاب سوز بود حسن آتشین رویان
به زیر ابر نمی ماند آفتاب سخن
به نیم جرعه قلم سر به جای پای گذاشت
ز می زیاده بود مستی شراب سخن
شکار مردم کوته نظر نمی گردد
فتاده است بلند آشیان عقاب سخن
به نیم چشم زدن می دود به گرد جهان
چو آب خضر زمین گیر نیست آب سخن
زیاده است ز فرزند فیض حسن غریب
مرا ز فکر برآورد انتخاب سخن
تتبع سخن آبدار کن صائب
مرو ز راه به هر موجه سراب سخن
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به درد و داغ توان گشت کامیاب سخن
به قدر گریه و آه است آب و تاب سخن
هوش مصنوعی: برای رسیدن به موفقیت در بیان احساسات و سخن گفتن، باید از دلدادگی و دردهایی که داریم بهره ببریم. شدت و عمق سخن به اندازهی گریه و نالههای ما ارزشمند است.
زبان خامه به بانگ بلند می گوید
که می شود ز دل چاک فتح باب سخن
هوش مصنوعی: قلم با صدای بلند میگوید که میتوان از دل شکستهای که دارد، ابتدا کلامی را آغاز کرد.
گلابها اگر از آفتاب تلخ شوند
ز سوز عشق بود تلخی گلاب سخن
هوش مصنوعی: اگر گلها تحت تأثیر آفتاب تلخ قرار گیرند، علت آن عشق سوزانی است که باعث میشود تلخی گلاب در کلام نیز حس شود.
سخن که شور قیامت ز دل نینگیزد
به کیش زنده دلان نیست در حساب سخن
هوش مصنوعی: اگر سخن در دل شور قیامت را ایجاد نکند، پس بهنوعی از ویژگیهای انسانهای زنده و با احساس برخوردار نیست.
به جیب کش سر دعوی که از رگ گردن
نگشته است کسی مالک الرقاب سخن
هوش مصنوعی: کسی که بر سر دعوا و منازعه است، چیزی به دست نیاورده و هنوز حق بر کسی ندارد. برای اینکه مالکیت واقعی به معنای حقیقی آن در اختیار کسی نیست.
چو ماه عید به انگشت می نمایندش
سبکروی که نفس سوخت در رکاب سخن
هوش مصنوعی: وقتی که در شب عید، ماه را به انگشت اشاره میکنند، نشاندهندهی خوبی و زیبایی است. اما در عین حال، کسی که در این میان تنها نظارهگر است و از زیباییها میگذرد، احساس تلخی دارد، چون درگیر افکار و سخنانی شده که او را خسته و پریشان کرده است.
شود به موی شکافان خرده بین معلوم
سخن شناسی هر کس ز انتخاب سخن
هوش مصنوعی: با دقت به جزئیات و ظرافتهای کلام میتوان فهمید که هر شخص چقدر در انتخاب واژهها و بیان خود مهارت دارد.
ز مرگ، روز سخنور نمی شود تاریک
که بی زوال بود نور آفتاب سخن
هوش مصنوعی: مرگ باعث نمیشود که روز سخنوری خاموش شود، زیرا نور آفتاب کلام همواره پایدار و جاودانی است.
به قدر آنچه کنند ایستادگی در فکر
جهان نورد به آنقدر گردد آب سخن
هوش مصنوعی: به اندازه تلاشی که برای ایستادگی در برابر افکار جهانی میکنیم، به همان میزان هم سخن ما ارزش پیدا میکند.
ز دل میار نسنجیده حرف را به زبان
که هست جوهر این تیغ پیچ و تاب سخن
هوش مصنوعی: از دل خود هر سخنی را بیفکر و سنجش به زبان نیاور، زیرا این سخن مثل تیغی است که لبهاش تیز و پیچیده است.
ز تیره روزی اهل سخن بود روشن
که نیست آب حیاتی به غیر آب سخن
هوش مصنوعی: افراد فرهیخته و دارای دانش در روزهای تاریک زندگی، از روشنایی کلام و سخن بهرهمند هستند؛ چرا که هیچ منبع حیات دیگری به جز سخن و گفتار وجود ندارد.
چو خامه در دهن تیغ آبدار رود
سیاه مست شود هر که از شراب سخن
هوش مصنوعی: زمانی که قلم به دست تیغی نرم و تیز برسد، از آن لذت میبرد. هر کسی که درباره شراب صحبت کند، تحت تأثیر آن شگفتی و زیبایی قرار میگیرد.
نقاب سوز بود حسن آتشین رویان
به زیر ابر نمی ماند آفتاب سخن
هوش مصنوعی: زیباییهای سوزان و چشمنواز میمانند و همیشه زیر ابرها پنهان نمیشوند؛ مانند آفتاب که هرگز در سایه نخواهد ماند.
به نیم جرعه قلم سر به جای پای گذاشت
ز می زیاده بود مستی شراب سخن
هوش مصنوعی: با نیمی از جرعهی نوشیدنی، قلم به زمین افتاد. او به قدری از شراب و سخنانش مست بود که دیگر نتوانست خود را کنترل کند.
شکار مردم کوته نظر نمی گردد
فتاده است بلند آشیان عقاب سخن
هوش مصنوعی: افرادی که بینش محدودی دارند، نمیتوانند به راحتی اهداف بزرگ و مهم را شناسایی کنند و همیشه در جایگاه پایینتری قرار میگیرند. در مقابل، کسانی که بلندپرواز و با دید وسیع هستند، همچون عقابی که در آشیانهاش نشسته است، میتوانند به افقهای بلندی دست یابند.
به نیم چشم زدن می دود به گرد جهان
چو آب خضر زمین گیر نیست آب سخن
هوش مصنوعی: به سرعت و با دقت زیاد، به تمام نقاط جهان مینگرد، مانند آبی که همیشه جاری است. اما کلام و سخن، مانند آب خضر، محدود و ثابت نیست و همواره در حال جریان و تغییر است.
زیاده است ز فرزند فیض حسن غریب
مرا ز فکر برآورد انتخاب سخن
هوش مصنوعی: بیش از حد است که من از فرزند فیض حسن دور باشم، این موضوع مرا از انتخاب واژهها و اندیشیدن به آنها بازداشته است.
تتبع سخن آبدار کن صائب
مرو ز راه به هر موجه سراب سخن
هوش مصنوعی: سخنان شیرین و دلنشین را دنبال کن و از مسیرهای بیهوده و فریبنده دوری کن.

صائب