غزل شمارهٔ ۶۳۰۲
نیست در روی زمین سیمبری بهتر ازین
نیست در عالم امکان پسری بهتر ازین
بی تکلف نفتاده است به خاک و نفتد
هرگز از عالم بالا، ثمری بهتر ازین
از بناگوش تو شد روی زمین مهتابی
آسمان یاد ندارد سحری بهتر ازین
شیر مادر شمرد خون دل عاشق را
چرخ بی مهر ندارد پسری بهتر ازین
نیست در سلسله مور میانان جهان
نازک اندام بت خوش کمری بهتر ازین
یوسف از شرم شکرخند تو زندانی شد
نیست در مصر حلاوت شکری بهتر ازین
می چکد سیب زنخدان تو از تاب نگاه
باغ فردوس ندارد ثمری بهتر ازین
من ز یعقوب و تو کمتر نه ای از یوسف مصر
به نظر باختگان کن نظری بهتر ازین
حاش لله که کنم از تو شکایت، اما
می توان خورد غم ما قدری بهتر ازین
خون ما پوست به تن می درد از حسرت تیغ
رگ ما را نبود نیشتری بهتر ازین
بیخودی برد به جولانگه مقصود مرا
نیست بی بال و پران را سفری بهتر ازین
نرسد بال گل آلود به جایی صائب
از دل خاک برون آر سری بهتر ازین
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نیست در روی زمین سیمبری بهتر ازین
نیست در عالم امکان پسری بهتر ازین
هوش مصنوعی: هیچ چیز در دنیا بهتر از این وجود ندارد و در عالم امکان، پسری بهتر از این نیست.
بی تکلف نفتاده است به خاک و نفتد
هرگز از عالم بالا، ثمری بهتر ازین
هوش مصنوعی: این شعر به معنی این است که چیزی که به طور طبیعی و بدون زحمت به زمین میافتد، هرگز از دنیای آسمانی به زمین نخواهد آمد. بلکه نتیجهای بهتر از آن وجود ندارد. در واقع، اشاره به این دارد که ارزش و اصالت چیزی که به راحتی به دست میآید، غیرقابل مقایسه با چیزهایی است که از زحمت و تلاش به دست میآیند.
از بناگوش تو شد روی زمین مهتابی
آسمان یاد ندارد سحری بهتر ازین
هوش مصنوعی: از گوشهای تو نوری درخشنده بر روی زمین افتاد، به گونهای که آسمان هیچ سحری را بهتر از این به یاد نمیآورد.
شیر مادر شمرد خون دل عاشق را
چرخ بی مهر ندارد پسری بهتر ازین
هوش مصنوعی: شیر مادر، خون دل عاشق را در نظر میگیرد و میگوید که دور زمان، فرزندی بیرحم و بیمهر پیدا نمیکند که از این بدتر باشد.
نیست در سلسله مور میانان جهان
نازک اندام بت خوش کمری بهتر ازین
هوش مصنوعی: در دنیا هیچ موجودی از دسته مورچگان با اندامی لطیف و زیبا، به خوشقمری این بت نمیرسد.
یوسف از شرم شکرخند تو زندانی شد
نیست در مصر حلاوت شکری بهتر ازین
هوش مصنوعی: یوسف به خاطر زیبایی و لبخند شیرین تو به زندان افتاده است و در مصر هیچ چیز شیرینتر از این لبخند وجود ندارد.
می چکد سیب زنخدان تو از تاب نگاه
باغ فردوس ندارد ثمری بهتر ازین
هوش مصنوعی: نگاه زیبای تو مانند سیبی است که به آرامی میچکد و باغ بهشت هیچ میوهای بهتر از این ندارد.
من ز یعقوب و تو کمتر نه ای از یوسف مصر
به نظر باختگان کن نظری بهتر ازین
هوش مصنوعی: من نسبت به یعقوب کمارزشتر نیستم و تو نیز از یوسف مصر کمتر نیستی؛ بنابراین به باختگان نظر کن و دیدگاه بهتری نسبت به این وضعیت داشته باش.
حاش لله که کنم از تو شکایت، اما
می توان خورد غم ما قدری بهتر ازین
هوش مصنوعی: هرگز به ذهنم خطور نمیکند که از تو شکایت کنم، اما میتوانی غم ما را کمی بهتر از این تحمل کنی.
خون ما پوست به تن می درد از حسرت تیغ
رگ ما را نبود نیشتری بهتر ازین
هوش مصنوعی: این بیت به تلخی از دلزدگی و درد ناشی از حسرت و فقدان صحبت میکند. شاعر نقش رنج و عذاب را در وجود خود حس میکند، بهگونهای که جانش به شدت از غم و حسرت رنج میبرد و در این راستا اشاره به عدم وجود ابزاری مؤثر برای پایان دادن به این درد دارد. به عبارت دیگر، شاعر از نبود راهی برای کاهش آلامش سخن میگوید و به نوعی از بیتفاوتی ابراز ناراحتی میکند.
بیخودی برد به جولانگه مقصود مرا
نیست بی بال و پران را سفری بهتر ازین
هوش مصنوعی: بیدلیل من را به مسیر مورد نظر نمیبرد. افرادی که نه بال دارند و نه پر، سفری بهتر از این ندارند.
نرسد بال گل آلود به جایی صائب
از دل خاک برون آر سری بهتر ازین
هوش مصنوعی: اگر گل آلوده به جایی نرسد، از دل خاک میتوان چیزی بهتر و با ارزشتر آفرید.

صائب