گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲۹۹

غم به اشک از دل غمناک نیاید بیرون
به گرستن گره از تاک نیاید بیرون
از کف ساده آیینه برون آمد موی
دانه ماست که از خاک نیاید بیرون
ریشه در مغز اجابت نتواند کردن
ناله ای کز دل صد چاک نیاید بیرون
نیست اندیشه محشر دل سودازده را
دانه سوخته از خاک نیاید بیرون
نیست ممکن که پر و بال تواند وا کرد
تا دل از بیضه افلاک نیاید بیرون
آتش ظلم به یک چشم زدن می میرد
برق از بوته خاشاک نیاید بیرون
نشأه باده گلرنگ به تخت است مدام
دولت از سلسله تاک نیاید بیرون
(هیچ بسمل نکشد سر به گریبان عدم
که ازان حلقه فتراک نیاید بیرون)
کشش عشق شرار از جگر سنگ کشد
آه چون از دل غمناک نیاید بیرون؟
(زاهد از پرورش زهد ریایی عجب است
اگر از خاک تو مسواک نیاید بیرون)
(دست بیعت به خزان فل بهاران دادم)
به سبکدستی من تاک نیاید بیرون)
(نظر تربیت دهر علاجش نکند
هر که از بوته دل، پاک نیاید بیرون)
(سخن صائب اگر بگذرد از عرش بلند
آفرین از لب ادراک نیاید بیرون)

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غم به اشک از دل غمناک نیاید بیرون
به گرستن گره از تاک نیاید بیرون
هوش مصنوعی: غم به سهولت از دل غمگین خارج نمی‌شود، مانند اینکه برای باز کردن گره‌ای از تاک، نمی‌توان به سادگی آن را از بین برد.
از کف ساده آیینه برون آمد موی
دانه ماست که از خاک نیاید بیرون
هوش مصنوعی: موهای نازک و لطیف ما که شبیه دانه‌های کوچک هستند، از دل سادگی و ظرافت بیرون آمده‌اند و هیچ‌گاه از زمین و خاک به چنین زیبا و بی‌نظیر بودن نخواهند رسید.
ریشه در مغز اجابت نتواند کردن
ناله ای کز دل صد چاک نیاید بیرون
هوش مصنوعی: انسان نمی‌تواند در ذهن خود، خواسته یا آرزویی را ریشه‌دار کند، زیرا اگر دلش به شدت شکسته باشد، نمی‌تواند صدا یا ناله‌ای از خود خارج کند.
نیست اندیشه محشر دل سودازده را
دانه سوخته از خاک نیاید بیرون
هوش مصنوعی: در این دنیا، کسی که دلش گرفتار وسوسه و آرزوهای باطل است، هیچگاه به آرامش نخواهد رسید و از دل پرآشوبش نمی‌تواند به خوبی و شادی دست پیدا کند. مانند دانه‌ای سوخته که هرگز از خاک بیرون نمی‌آید.
نیست ممکن که پر و بال تواند وا کرد
تا دل از بیضه افلاک نیاید بیرون
هوش مصنوعی: پر و بال باز کردن و پرواز کردن ممکن نیست، زیرا دل نمی‌تواند از درون محفظه آسمان‌ها خارج شود.
آتش ظلم به یک چشم زدن می میرد
برق از بوته خاشاک نیاید بیرون
هوش مصنوعی: ظلم همچون آتش است که به سرعت خاموش می‌شود و هیچ‌گاه قدرت نمی‌یابد تا تأثیر بلندمدتی بر جای بگذارد، مانند اینکه هزاران جرقه از بوته‌های خشک نمی‌تواند ظهور کند و به وجود بیاید.
نشأه باده گلرنگ به تخت است مدام
دولت از سلسله تاک نیاید بیرون
هوش مصنوعی: شراب رنگین همیشه روی تخت می‌نشیند و از سلسله‌ی انگور دولت و خوشبختی به دست می‌آید و هرگز از آن خارج نمی‌شود.
(هیچ بسمل نکشد سر به گریبان عدم
که ازان حلقه فتراک نیاید بیرون)
هوش مصنوعی: هیچ موجود بی‌جان و بی‌پناهی نمی‌تواند خود را از چنگال عدم برهاند، زیرا از آن حلقه نجات خبری نیست.
کشش عشق شرار از جگر سنگ کشد
آه چون از دل غمناک نیاید بیرون؟
هوش مصنوعی: عشق قدرتی دارد که حتی از دل سرد و سنگی هم احساساتی مانند ناراحتی و اشتیاق را بیرون می‌کشد. وقتی دل آدمی غمگین باشد، نمی‌تواند به راحتی از آن احساسات شاد و سرزنده خارج شود.
(زاهد از پرورش زهد ریایی عجب است
اگر از خاک تو مسواک نیاید بیرون)
هوش مصنوعی: زاهدی که فقط ظاهر زهد را دارد و در عمق وجودش حقیقتی از آن ندارد، عجیب است. اگر این فرد از خاک تو، یعنی از حقیقت وجودت، چیزی واقعی و سودمند به دست نیاورد، چه انتظاری می‌توان از او داشت؟
(دست بیعت به خزان فل بهاران دادم)
به سبکدستی من تاک نیاید بیرون)
هوش مصنوعی: من دست خود را به مهر و دوستی در فصل پاییز به گستردگی بهار دادم، اما از آنجا که من بی‌مهارت هستم، نمی‌توانم از تاک خوب و محصولی برداشت کنم.
(نظر تربیت دهر علاجش نکند
هر که از بوته دل، پاک نیاید بیرون)
هوش مصنوعی: هر کس که از دل و روح خود خالص نشده باشد، نمی‌تواند تغییرات و تربیت‌های زندگی را به درستی بپذیرد و اصلاح کند.
(سخن صائب اگر بگذرد از عرش بلند
آفرین از لب ادراک نیاید بیرون)
هوش مصنوعی: اگر سخن درست و درست بیان شود، از عالی‌ترین عوالم می‌گذرد و قابل فهم برای مردم عادی نیست.