گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲۹۷

عقل سالم ز می ناب نیاید بیرون
کشتی کاغذی از آب نیاید بیرون
نیست ممکن، نشود دل ز می ناب سیاه
زنده اخگر ز ته آب نیاید بیرون
تا به روشنگر دریا نرساند خود را
تیرگی از دل سیلاب نیاید بیرون
پای خوابیده بود در ته دامن بیدار
زاهد آن به که ز محراب نیاید بیرون
می برد عزت غربت وطن از یاد غریب
آب از گوهر سیراب نیاید بیرون
رزق کج بحث ز تحصیل بود دست تهی
گوهر از بحر به قلاب نیاید بیرون
لازم قامت خم گشته بود طول امل
موج از حلقه گرداب نیاید بیرون
یک جهت شو که ز صد زاهد شیاد یکی
خالص از بوته محراب نیاید بیرون
رو نهان می کند از روشنی دل شیطان
دزد بیدل شب مهتاب نیاید بیرون
مکن ای سنگدل از شکوه مرا منع که زخم
می کشد زود چو خوناب نیاید بیرون
در گرانجان نبود زخم زبان را تأثیر
خون به نشتر ز رگ خواب نیاید بیرون
خودنمایی نبود شیوه واصل شدگان
زنده ماهی ز ته آب نیاید بیرون
به صد امید دل شبنم ما آب شده است
آه اگر مهر جهانتاب نیاید بیرون
نزند دست به دامان اجابت صائب
ناله ای کز دل بی تاب نیاید بیرون

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عقل سالم ز می ناب نیاید بیرون
کشتی کاغذی از آب نیاید بیرون
هوش مصنوعی: عقل سالم از شراب خالص نمی‌تواند خارج شود، مانند اینکه کشتی کاغذی نمی‌تواند از آب بیرون بیاید.
نیست ممکن، نشود دل ز می ناب سیاه
زنده اخگر ز ته آب نیاید بیرون
هوش مصنوعی: امکان ندارد که دل از شراب ناب سیاه زنده بماند، همان‌طور که آتش از ته آب بیرون نمی‌آید.
تا به روشنگر دریا نرساند خود را
تیرگی از دل سیلاب نیاید بیرون
هوش مصنوعی: تا زمانی که تاریکى به روشنایى دریا نرسد، دیگر نشانه‌اى از دل سیلاب نمایان نخواهد شد.
پای خوابیده بود در ته دامن بیدار
زاهد آن به که ز محراب نیاید بیرون
هوش مصنوعی: کسی که در خواب است و در دلش آرزوهای بزرگ دارد، از کسی که ظاهراً در عبادت و زهد است، اما به حقیقت از وادی معنویت دور شده، بهتر است.
می برد عزت غربت وطن از یاد غریب
آب از گوهر سیراب نیاید بیرون
هوش مصنوعی: عزت و عظمت وطن در دل یک غریبه را از یاد می‌برد. مانند این‌که آب از درون گوهر نمی‌تواند خارج شود.
رزق کج بحث ز تحصیل بود دست تهی
گوهر از بحر به قلاب نیاید بیرون
هوش مصنوعی: منظور این است که روزی و رزق به دست آوردن آن به آسانی و با تلاش حاصل نمی‌شود. اگر دست خالی باشیم، مانند اینکه بتوانیم گوهر را از دریا با قلاب بکشیم، امکان‌پذیر نخواهد بود. برای به دست آوردن روزی باید تلاش کنیم و دست خالی نمی‌توان انتظار داشت که به نتیجه‌ای دست یابیم.
لازم قامت خم گشته بود طول امل
موج از حلقه گرداب نیاید بیرون
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که به خاطر امیدها و آرزوهای طولانی و بی‌پایان، فرد مجبور شده است که خود را خم کند و تحت فشار قرار گیرد. او مانند فردی است که در گرداب گرفتار شده و نمی‌تواند از آن خارج شود. امیدها و آرزوهایش او را به حالت تسلیم و ناتوانی کشانده است.
یک جهت شو که ز صد زاهد شیاد یکی
خالص از بوته محراب نیاید بیرون
هوش مصنوعی: شخصی را پیدا کن که در میان صد زاهد فریبکار، یک نفر باشد که واقعاً خالص و genuine باشد و از دل عبادت و محبت به خدا بیرون آمده باشد.
رو نهان می کند از روشنی دل شیطان
دزد بیدل شب مهتاب نیاید بیرون
هوش مصنوعی: دل شیطان در تاریکی پنهان می‌شود و نمی‌گذارد که روشنی احساسات پاک و دل‌انگیز درخشان شود. در شب‌های مهتاب، خنکای شب باعث نمی‌شود که او به بیرون بیاید و خود را نشان دهد.
مکن ای سنگدل از شکوه مرا منع که زخم
می کشد زود چو خوناب نیاید بیرون
هوش مصنوعی: ای سنگ‌دل، مرا از بیان درد و شکایت خود منع نکن. زیرا دل من زخم‌خورده است و اگر دردش را نگویم، زخم‌هایم به راحتی نمایان نمی‌شوند.
در گرانجان نبود زخم زبان را تأثیر
خون به نشتر ز رگ خواب نیاید بیرون
هوش مصنوعی: زخم زبان در دل گرانقدر افراد تأثیر چندانی ندارد و نمی‌تواند مانند خون که از رگ‌ها جاری می‌شود، بر احساسات عمیق آنها تأثیر بگذارد.
خودنمایی نبود شیوه واصل شدگان
زنده ماهی ز ته آب نیاید بیرون
هوش مصنوعی: ظهور جذابیت و خودپسندی در میان افراد فرهیخته و حقیقت‌جویان نیست. کسانی که به عمق حقیقت و معرفت دست یافته‌اند، همانند ماهیانی هستند که نمی‌توانند از ته آب بیرون بیایند و در معرض نمایش قرار گیرند.
به صد امید دل شبنم ما آب شده است
آه اگر مهر جهانتاب نیاید بیرون
هوش مصنوعی: دل ما به اندازه‌ای امیدوار بود که مانند شبنم بر زمین وجود داشت، ولی حالا این امید به تمامی از بین رفته است. آه، اگر محبوب و یاور ما که نورانی و مانند خورشید است، از چنین حالتی بیرون نیاید و به ما نپوندد، چه بر سر ما خواهد آمد.
نزند دست به دامان اجابت صائب
ناله ای کز دل بی تاب نیاید بیرون
هوش مصنوعی: کسی که به ستایش و دعا نپردازد، نمی‌تواند به امید پاسخ به خواسته‌هایش از دل شیدا و آشفته‌ای ناله‌ای برآورد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۶۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب