غزل شمارهٔ ۶۲۹۶
خار غم از دل عشاق کم آید بیرون
چون ازین شعه ستان خار غم آید بیرون؟
جوهر از تیغ برد سینه گرمی که مراست
ماهی از قلزم ما بی درم آید بیرون
صدق در سینه هر کس که چراغ افروزد
از دهانش نفس صبحدم آید بیرون
بر سیه بختی ارباب سخن می گرید
ناله ای کز دل چاک قلم آید بیرون
زنده شد عالمی از خنده جان پرور او
که گمان داشت وجود از عدم آید بیرون؟
روی اگر در حرم کعبه کند غمزه او
صید با تیغ و کفن از حرم آید بیرون
سینه چاک، ره قافله غم بوده است
دل ما خوش که ازین رخنه غم آید بیرون
در کنعان نگشایند به رویش اخوان
یوسف از مصر اگر بی درم آید بیرون
حرص دایم چو سگ هرزه مرس در سفرست
صبر شیری است که از بیشه کم آید بیرون
باددستان گره از کیسه کان نگشایند
زر چو گل از کف اهل کرم آید بیرون
صائب آن شوخ به خوبی شود انگشت نما
چون مه نو اگر از خانه کم آید بیرون
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خار غم از دل عشاق کم آید بیرون
چون ازین شعه ستان خار غم آید بیرون؟
هوش مصنوعی: غم و درد در دل عاشقان به راحتی از بین نمیرود؛ وقتی که از این عشق و محبت دست بکشند، تنها در آن زمان است که غم کمکم از دل آنها خارج میشود.
جوهر از تیغ برد سینه گرمی که مراست
ماهی از قلزم ما بی درم آید بیرون
هوش مصنوعی: توان و اثر تیغ به خاطر گرمی و محبت من است، مانند اینکه ماهی بدون پول از دریا خارج میشود.
صدق در سینه هر کس که چراغ افروزد
از دهانش نفس صبحدم آید بیرون
هوش مصنوعی: اگر کسی در دلش راستگویی و صداقت داشته باشد، از سخنانش بوی روشنی و طراوت صبح به مشام میرسد.
بر سیه بختی ارباب سخن می گرید
ناله ای کز دل چاک قلم آید بیرون
هوش مصنوعی: بر بدبختی و بیچارگی کسی که اهل شعر و ادب است، اشک میریزد و نالهای به زبانی برمیآید که از دل شکستهاش نشأت میگیرد.
زنده شد عالمی از خنده جان پرور او
که گمان داشت وجود از عدم آید بیرون؟
هوش مصنوعی: عالمی به خاطر خندهای که جان را شاداب میکند، جان تازهای پیدا کرد؛ کسی که فکر میکرد وجود از عدم به وجود نمیآید.
روی اگر در حرم کعبه کند غمزه او
صید با تیغ و کفن از حرم آید بیرون
هوش مصنوعی: اگر او در کعبه با نگاهی خاص و نافذ دلها را اسیر کند، دلباختگان به مانند طعمهای با تیغ و کفن از آنجا خارج میشوند.
سینه چاک، ره قافله غم بوده است
دل ما خوش که ازین رخنه غم آید بیرون
هوش مصنوعی: دل ما که همیشه غمگین و شکسته بوده، با تمام دردهایی که داشته، اکنون خوشحال است که میتواند از این شکاف و کمبود، اندکی آرامش و شادی پیدا کند.
در کنعان نگشایند به رویش اخوان
یوسف از مصر اگر بی درم آید بیرون
هوش مصنوعی: اگر یوسف از مصر بیدلیل وارد کنعان شود، برادران او به رویش نمیخندند و او را نخواهند پذیرفت.
حرص دایم چو سگ هرزه مرس در سفرست
صبر شیری است که از بیشه کم آید بیرون
هوش مصنوعی: همیشه به آنچه که نداریم تجمل نکنیم و دلسرد نشویم. صبر و شکیبایی مانند شیر است که در لحظههای سخت، از جنگل بیرون میآید و قدرت خود را نشان میدهد، در حالی که حرص و طمع مثل سگی بیسرپرست دائماً در حال جستجو و آوارهگی است.
باددستان گره از کیسه کان نگشایند
زر چو گل از کف اهل کرم آید بیرون
هوش مصنوعی: بادها و دستها نمیتوانند گرهای که در کیسه است را باز کنند، زیرا طلا مانند گلی است که از دستان بخشندگان بیرون میآید.
صائب آن شوخ به خوبی شود انگشت نما
چون مه نو اگر از خانه کم آید بیرون
هوش مصنوعی: آن جوان خوشمشرب و زیبا، وقتی از منزل بیرون میآید، مثل هلال ماه درخشان و قابل توجه میشود.

صائب