غزل شمارهٔ ۶۲۹۵
اشک خونین نه ز هر آب و گل آید بیرون
این گل از دامن صحرای دل آید بیرون
سالها غوطه به خوناب جگر باید خورد
تا ز دل یک نفس معتدل آید بیرون
می رود منفعل از مجلس مستان خورشید
هر که ناخوانده درآید خجل آید بیرون
نیست ممکن که ز همصحبتی آب روان
سرو را پای اقامت ز گل آید بیرون
شیشه چرخ به جان سختی خود می نازد
چه تماشاست که آن سنگدل آید بیرون!
پرده داغ دریدن گل بی ظرفیهاست
لاله از تربت ما منفعل آید بیرون
چه کند آتش دوزخ به جگر سوخته ای
که ز دیوان قیامت خجل آید بیرون
تن پرستان همه مشغول تماشای خودند
تا که از خود به تماشای دل آید بیرون؟
بگذر از دردسر سوزن عیسی صائب
غم نه خاری است که از پای دل آید بیرون
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اشک خونین نه ز هر آب و گل آید بیرون
این گل از دامن صحرای دل آید بیرون
هوش مصنوعی: اشکهای خونین از دل زخمدیدهای نشأت میگیرد و نه از هر نقطهای. این غم و حسرت خاصی است که از درون قلب محبت و احساسات برمیخیزد.
سالها غوطه به خوناب جگر باید خورد
تا ز دل یک نفس معتدل آید بیرون
هوش مصنوعی: باید سالها در سختی و درد و رنج زندگی کرد تا از عمق دل کمی آرامش و راحتی پیدا شود.
می رود منفعل از مجلس مستان خورشید
هر که ناخوانده درآید خجل آید بیرون
هوش مصنوعی: هر کسی که بدون دعوت به مجلس خوشی و شادی بیاید، در نهایت شرمنده و بیقرار از آنجا خارج میشود، چرا که خورشید، یعنی نور و روشنی واقعی، به آرامی از آن مجلس دور میشود.
نیست ممکن که ز همصحبتی آب روان
سرو را پای اقامت ز گل آید بیرون
هوش مصنوعی: دوستی با آب زلال و روان، نمیتواند باعث شود که سرو در یک جا ثابت بماند و از گل دور نشود. این نشان میدهد که محیط و شرایط طبیعی بر زندگی و سرنوشت موجودات تأثیرگذار است و نمیتوانند از ویژگیهای خود جدا شوند.
شیشه چرخ به جان سختی خود می نازد
چه تماشاست که آن سنگدل آید بیرون!
هوش مصنوعی: شیشه چرخ به سختی خود میبالد و به تماشا شده است، که چه زیباست وقتی آن دل سنگی از درون بیرون میآید!
پرده داغ دریدن گل بی ظرفیهاست
لاله از تربت ما منفعل آید بیرون
هوش مصنوعی: عبارت به این معناست که شکوفههای لاله به خاطر فقدان ظرف و فضای مناسب، از زمین خارج میشوند و این وضعیت نشاندهنده درد و رنجی است که از جدایی و فراق به وجود آمده است. گل لاله، به عنوان نمادی از زیبایی، در نتیجه این شرایط نامناسب به حالت انفعالی دچار شده و به سختی از خاک برمیخیزد.
چه کند آتش دوزخ به جگر سوخته ای
که ز دیوان قیامت خجل آید بیرون
هوش مصنوعی: آتش دوزخ چه تأثیری میتواند بر دل سوختهای داشته باشد که از معاصی و گناهانش در روز قیامت شرمنده و خجالتزده است؟
تن پرستان همه مشغول تماشای خودند
تا که از خود به تماشای دل آید بیرون؟
هوش مصنوعی: تن پرستان فقط در حال تماشای خودشان هستند و غافل از این هستند که اگر لحظهای از خودشان بگذرند، میتوانند به دنیای درون و احساسات قلبیشان نگریسته و به عمق وجودشان پی ببرند.
بگذر از دردسر سوزن عیسی صائب
غم نه خاری است که از پای دل آید بیرون
هوش مصنوعی: از مشکلات کوچک و دردهای جزئی بگذر، زیرا غم و اندوه همانند خار نیستند که به راحتی از دل خارج شوند.

صائب