گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲۸۶

دلنشین است ز بس گوشه غمخانه من
می رود رو به قفا سیل ز ویرانه من
ندهد تن به کشاکش دل دیوانه من
چون کمان زور بود قفل در خانه من
باد دستی گره از خرمن من واکرده است
جمع در حوصله مور شود دانه من
می شود نخل برومند سبکبار از سنگ
سخن سخت گران نیست به دیوانه من
منم آن طایر رم خورده ز پرواز که شد
ریزش بال و پر خویش پریخانه من
غافل از حق به گرفتاری دنیا نشوم
گره دام بود سبحه صد دانه من
شمع سرگرم ز بی تابی من می گردد
گردش جام بود گردش پروانه من
چرخ سنگین دل اگر تیغ به فرقم بارد
سایه بید بود بر سر دیوانه من
نیست بی چاشنی مهر و محبت سخنم
گوش را تنگ شکر می کند افسانه من
می شود صورت دیوار ز حیرت صائب
هر که آید به تماشای صنمخانه من

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلنشین است ز بس گوشه غمخانه من
می رود رو به قفا سیل ز ویرانه من
هوش مصنوعی: دلنشین است که از شدت اندوهم، دیگر نمی‌توانم تحمل کنم و احساس می‌کنم سیلی از غم به سمت من می‌آید و ویرانی‌های زندگی‌ام را بیشتر می‌کند.
ندهد تن به کشاکش دل دیوانه من
چون کمان زور بود قفل در خانه من
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که دل بی‌تاب و دیوانه‌ام اجازه نمی‌دهد که جسمم با مشکلات و چالش‌ها روبه‌رو شود؛ زیرا مانند یک کمان که به شدت کشیده شده، احساس انقباض و قفل‌شدگی در وجود من وجود دارد.
باد دستی گره از خرمن من واکرده است
جمع در حوصله مور شود دانه من
هوش مصنوعی: باد، گره‌ای که بر خرمن من بسته بود را باز کرده است و حالا، دانه‌های من در جمع می‌تواند به اندازه‌ای باشد که مور را جذب کند.
می شود نخل برومند سبکبار از سنگ
سخن سخت گران نیست به دیوانه من
هوش مصنوعی: نخل بلندی که محکم و باوقار است، نمی‌تواند از سنگ‌های سخت و سنگین حرف بزند، چون این صحبت‌ها برای دیوانه من بی‌معناست.
منم آن طایر رم خورده ز پرواز که شد
ریزش بال و پر خویش پریخانه من
هوش مصنوعی: من پرنده‌ای هستم که از پرواز ناامید شده‌ام و به خاطر این ناامیدی، بال و پر خود را از دست داده‌ام و اکنون در خانه خود احساس شکست و تنهایی می‌کنم.
غافل از حق به گرفتاری دنیا نشوم
گره دام بود سبحه صد دانه من
هوش مصنوعی: من نمی‌خواهم به دلیل غفلت از حقیقت، در مشکلات این دنیا گرفتار شوم؛ زیرا رشته زندگی‌ام مانند تسبیحی است که صد دانه‌اش به هم گره خورده‌اند.
شمع سرگرم ز بی تابی من می گردد
گردش جام بود گردش پروانه من
هوش مصنوعی: شمع به خاطر ناآرامی من همچون پروانه، دور دور می‌چرخد و برای من می‌رقصد.
چرخ سنگین دل اگر تیغ به فرقم بارد
سایه بید بود بر سر دیوانه من
هوش مصنوعی: اگر دل سنگین و پر از غم من هم آسیب ببیند، اما سایه درخت بید همچنان بر سر من، دیوانه و بی‌خیال، باقی خواهد ماند.
نیست بی چاشنی مهر و محبت سخنم
گوش را تنگ شکر می کند افسانه من
هوش مصنوعی: سخنان من بدون عطر و طعم مهر و محبت ارزش چندانی ندارند. وقتی به آن‌ها گوش می‌سپارید، مانند شکر می‌شوند که شیرینی افسانه‌ای را به همراه دارد.
می شود صورت دیوار ز حیرت صائب
هر که آید به تماشای صنمخانه من
هوش مصنوعی: هر کسی که به تماشای معبد عشق من بیاید، به حدی متحیر می‌شود که حتی دیوارها هم در حیرت خواهند ماند.