غزل شمارهٔ ۶۲۸۴
می کند آن که علاج دل بیچاره من
کاش می داشت خبر از دل آواره من
از تماشای دو عالم نشود سیر نگاه
هر که گردید بدآموز به نظاره من
بس که سیراب شد از گریه من، می آید
کار سنگ یده از مهره گهواره من
باده آتش، پر پروانه بود پرده شرم
این سخن را بچشانید به میخواره من
صائب از اهل وفا پاک شد آفاق و هنوز
از جفا سیر نشد یار جفاکاره من
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
می کند آن که علاج دل بیچاره من
کاش می داشت خبر از دل آواره من
هوش مصنوعی: کاش کسی بود که میتوانست درد دل بیچارهام را درمان کند و از حال آشفتهام باخبر بود.
از تماشای دو عالم نشود سیر نگاه
هر که گردید بدآموز به نظاره من
هوش مصنوعی: هر کس که از تماشای زیباییهای دو جهان سیر نشده باشد، نشان میدهد که به نظر من توجه نکرده و از آن درس نگرفته است.
بس که سیراب شد از گریه من، می آید
کار سنگ یده از مهره گهواره من
هوش مصنوعی: چقدر از گریهام سیراب شده، که حالا سنگ گهوارهام به شدت تحت تاثیر قرار گرفته است.
باده آتش، پر پروانه بود پرده شرم
این سخن را بچشانید به میخواره من
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب مانند آتش است و پروانه، که نماد عشق و شور و هیجان است، به آن وابسته است. بنابراین، از شما میخواهم که این راز و سخن را به مسکین میخواره من بنوشانید و پرده حیا را کنار بزنید.
صائب از اهل وفا پاک شد آفاق و هنوز
از جفا سیر نشد یار جفاکاره من
هوش مصنوعی: صائب از اهل وفا جدا شد و دنیای پیرامونش از نیکی خالی گشت، اما هنوز دوستش که به او ظلم کرده و به او بیوفایی کرده، سیر نشده است.