غزل شمارهٔ ۶۲۸۲
عاشق سلسله زلف گرهگیرم من
روزگاری است که دیوانه زنجیرم من
نکنم چشم به هر نقش سبکسیر سیاه
محو یک نقش چو آیینه تصویرم من
مرغ بی پر به چه امید قفس را شکند؟
ورنه دلتنگ ازین عالم دلگیرم من
داد آرام در آغوش هدف خواهم داد
در کمانخانه افلاک اگر تیرم من
نشود دیده من باز چو بادام به سنگ
بس که از دیدن اوضاع جهان سیرم من
راست گفتاری من رایت اقبال من است
همچو صبح از نفس صدق، جهانگیرم من
در و دیوار شود بال و پر وحشت من
نیست از غفلت اگر در پی تعمیرم من
هست با مردم دیوانه سر و کار مرا
دل همان طفل مزاج است اگر پیرم من
بهر آزادی من شب همه شب می نالد
بس که از بی گنهی بار به زنجیرم من
گرچه صائب شود از من گره عالم باز
عاجز قوت سر پنجه تقدیرم من
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاشق سلسله زلف گرهگیرم من
روزگاری است که دیوانه زنجیرم من
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که به زیبایی و جذابیت موهای گرهدار علاقهمندم و به خاطر این علاقه، خود را مانند یک دیوانه و گرفتار احساس میکنم.
نکنم چشم به هر نقش سبکسیر سیاه
محو یک نقش چو آیینه تصویرم من
هوش مصنوعی: به هر تصویر کممقدار سیاه نگاهی نمیکنم، زیرا من خود یک تصویرم که همچون آیینه است.
مرغ بی پر به چه امید قفس را شکند؟
ورنه دلتنگ ازین عالم دلگیرم من
هوش مصنوعی: پرندهای که پر ندارد، چرا باید قفس را بشکند؟ در غیر این صورت، من از این دنیا و مشکلاتش بسیار ناخوشنودم.
داد آرام در آغوش هدف خواهم داد
در کمانخانه افلاک اگر تیرم من
هوش مصنوعی: در آغوش هدفم با آرامش برخورد میکنم، که اگر من تیرم، در کمانخانهی آسمانها قرار دارم.
نشود دیده من باز چو بادام به سنگ
بس که از دیدن اوضاع جهان سیرم من
هوش مصنوعی: چشم من مانند بادامی که به سنگ برخورد کرده، دیگر نمیتواند باز شود، چرا که از دیدن وضعیتهای گوناگون جهان خسته و دلزده شدهام.
راست گفتاری من رایت اقبال من است
همچو صبح از نفس صدق، جهانگیرم من
هوش مصنوعی: درستگویی و صداقت من موجب موفقیتم است؛ همانطور که صبح با روشنی خود، جهان را روشن میکند، من نیز با صداقت خود بر همهچیز تاثیر میگذارم.
در و دیوار شود بال و پر وحشت من
نیست از غفلت اگر در پی تعمیرم من
هوش مصنوعی: هر چیزی که دور و برم باشد، برای من مثل بال و پر است و من از غفلت نمیترسم، چون در حال تلاش برای اصلاح و بهبود وضعیت خود هستم.
هست با مردم دیوانه سر و کار مرا
دل همان طفل مزاج است اگر پیرم من
هوش مصنوعی: من با مردم دیوانه سر و کار دارم و قلبم همچنان مانند یک کودک است، حتی اگر پیر شده باشم.
بهر آزادی من شب همه شب می نالد
بس که از بی گنهی بار به زنجیرم من
هوش مصنوعی: برای آزادیام، شبهنگام به شدت ناله میکنم، چرا که به خاطر بیگناهیام، در زنجیر گرفتار شدهام.
گرچه صائب شود از من گره عالم باز
عاجز قوت سر پنجه تقدیرم من
هوش مصنوعی: هرچند من تلاش میکنم تا مشکلات و گرههای زندگی را حل کنم، اما در نهایت قدرت تقدیر و سرنوشت بالاتر از من است و من در برابر آن ناتوان هستم.