غزل شمارهٔ ۶۲۸۰
خاک ره باش و تماشای تن آسانی کن
خاطر مور به دست آر و سلیمانی کن
ای که در آتشی از درد سر آزادی
چندی از چوب قفس صندل پیشانی کن
ای صبا بلبل ما ذوق تماشا دارد
غنچه را یک ته پیراهن عریانی کن
گفتمت صائب ازان زلف ببر، نشنیدی
این زمان دست در آغوش پریشانی کن
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خاک ره باش و تماشای تن آسانی کن
خاطر مور به دست آر و سلیمانی کن
هوش مصنوعی: خودت را humble و فروتن قرار بده و از تماشای راحتی و آسودگی دست بردار. مثل یک مور کار کن و زحمت بکش تا به موفقیت و عظمت دست پیدا کنی مثل سلیمان.
ای که در آتشی از درد سر آزادی
چندی از چوب قفس صندل پیشانی کن
هوش مصنوعی: ای کسی که در آتش درد و رنج هستی، برای آزادیات، مدتی از چوب قفس صندل بر پیشانی بگذار.
ای صبا بلبل ما ذوق تماشا دارد
غنچه را یک ته پیراهن عریانی کن
هوش مصنوعی: ای نسیم، بلبل ما حس زیباییشناسی دارد، غنچه را با کمی از لخت بودن یک حس تازه و زیبا ببخش.
گفتمت صائب ازان زلف ببر، نشنیدی
این زمان دست در آغوش پریشانی کن
هوش مصنوعی: به تو گفتم ای صائب، از آن زلف پرشکایت کن، اما تو در این لحظه نشنیدی و بهتر است که دستی به آغوش پریشانی خود ببری.