غزل شمارهٔ ۶۲۷۷
کار دریاست ز هر موج خطر خندیدن
رو نکردن ترش از تلخ، شکر خندیدن
شیوه زنده دلان است درین باغ چو گل
همه شب غنچه شدن، وقت سحر خندیدن
می کند خرده جان سفری را باقی
بر رخ سوختگان همچو شرر خندیدن
بسته لب باش که چون غنچه گل می افتد
رخنه در قصر حیات تو ز هر خندیدن
چه کند سختی ایام به ما بی خبران؟
رخنه در قصر حیات تو ز هر خندیدن
چه کند سختی ایام به ما بی خبران؟
کار کبک است به هر کوه و کمر خندیدن
آنچنان در دهن تیغ به رغبت بروم
که فراموش کند صبح ظفر، خندیدن
جای خنده است که در عهد شکرخنده او
پسته در پوست کند مشق شکر خندیدن
زان سر تیر یکی غنچه، یکی خندان است
تا بدانی که نباشد ز دو سر خندیدن
از نکویان همه ختم است بر آن زهره جبین
بی دهن بر رخ ارباب نظر خندیدن
ای که از آب عقیق تو فلک سرسبزست
نیست انصاف بر این تشنه جگر خندیدن
صائب از عاقبت خنده بیندیش که صبح
غوطه در خون جگر زد ز شکر خندیدن
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کار دریاست ز هر موج خطر خندیدن
رو نکردن ترش از تلخ، شکر خندیدن
هوش مصنوعی: زندگی پر از چالشها و خطرات است، اما نباید نسبت به آنها ناامید شد و باید به سمت شادی و خوشبینی حرکت کنیم. اگر چه در دشواریها ممکن است تلخیهایی وجود داشته باشد، اما باید تلاش کنیم که شیرینیها و زیباییهای زندگی را ببینیم و از آنها لذت ببریم.
شیوه زنده دلان است درین باغ چو گل
همه شب غنچه شدن، وقت سحر خندیدن
هوش مصنوعی: در این باغ، روش انسانهای شاد و زندهدل این است که تمام شب به حالت غنچه در میآیند و هنگام سپیدهدم، لبخند میزنند.
می کند خرده جان سفری را باقی
بر رخ سوختگان همچو شرر خندیدن
هوش مصنوعی: سفر خورشید خرده جان را بر دل سوختگان باقی میگذارد، مانند شعلهای که میخندد.
بسته لب باش که چون غنچه گل می افتد
رخنه در قصر حیات تو ز هر خندیدن
هوش مصنوعی: خاموش باش تا مانند غنچهای که در شکفتن است، زیبایی و لطافت حیاتت تحت تأثیر هر خندهای آسیب نبیند.
چه کند سختی ایام به ما بی خبران؟
رخنه در قصر حیات تو ز هر خندیدن
هوش مصنوعی: سختیهای روزگار چه تاثیری بر ما بیخبران دارد؟ به هر حال، در زندگی تو همیشه شادی و خوشحالی وجود دارد.
چه کند سختی ایام به ما بی خبران؟
کار کبک است به هر کوه و کمر خندیدن
هوش مصنوعی: سختیهای روزگار چه تاثیری بر ما بیخبران دارد؟ همانطور که کبک در هر کوه و دمنوش میخندد و بیخیال زندگی میکند.
آنچنان در دهن تیغ به رغبت بروم
که فراموش کند صبح ظفر، خندیدن
هوش مصنوعی: به قدری با شوق و رغبت به سمت تیغ میروم که فراموش کند صبح پیروزی، خندیدن را.
جای خنده است که در عهد شکرخنده او
پسته در پوست کند مشق شکر خندیدن
هوش مصنوعی: در زمانهای که او با لبخند شیرینی خود همه چیز را زیباتر میسازد، این واقعاً جالب است که پستهای در پوستش مشغول یادگیری هنر لبخند زدن است.
زان سر تیر یکی غنچه، یکی خندان است
تا بدانی که نباشد ز دو سر خندیدن
هوش مصنوعی: از یک سر تیر یک غنچه و یک گل خندان وجود دارد تا بفهمی که نمیتوان از دو طرف یک موضوع به یکسان شادی و خندیدن را انتظار داشت.
از نکویان همه ختم است بر آن زهره جبین
بی دهن بر رخ ارباب نظر خندیدن
هوش مصنوعی: از میان نیکوکاران، همه چیز به زیبایی آن زنی با پیشانی زیبا، که بدون لبخند بر چهرهی صاحبنظران میخندد، ختم میشود.
ای که از آب عقیق تو فلک سرسبزست
نیست انصاف بر این تشنه جگر خندیدن
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر زیباییات، آسمان درخشان و سرسبز شده است، کمی انصاف داشته باش و بر دل تشنه این عاشق نخر!
صائب از عاقبت خنده بیندیش که صبح
غوطه در خون جگر زد ز شکر خندیدن
هوش مصنوعی: در زندگی به عواقب خندههای بیمقدار فکر کن، زیرا ممکن است روزی با درد و رنجی عمیق مواجه شوی که نتیجه آن شادمانیهای بیپروا باشد.