غزل شمارهٔ ۶۲۷۴
پرده عیب جهان است نظر پوشیدن
گل بی خار شود خار ز دامن چیدن
تا قیامت نرود لذت دیدار از دل
این گلی نیست که پژمرده شود از چیدن
هر که را جاذبه شوق کند استقبال
نیست ممکن که به دنبال تواند دیدن
برمدار از لب خود مهر خموشی ز نشاط
که دو لب تیغ دو دم می شود از خندیدن
شب عیدی است که آبستن روز سیه است
دیدنی را که به دنبال بود وادیدن
پنبه در گوش نه، آسوده شو از مکروهات
که شود خیر خبرها همه از نشنیدن
از دو سر عدل ترازوی گران تمکینی است
که نرنجاند و نرنجید ز رنجانیدن
به زبان نرم نگردد دل چون آهن بخل
نشود سد سکندر تنک از لیسیدن
چشم من تر نشد از اشک ندامت، هر چند
توتیا شد قلم پای من از لغزیدن
نکند هیچ کس از راست روی ها نقصان
راه خوابیده به منزل رسد از خوابیدن
تو ز کوته نظری طالب فریاد رسی
ورنه فریادرسی نیست به از نالیدن
چون پر کاه بود در نظر عفو سبک
گنهی را که به میزان نتوان سنجیدن
نشد از دل گرهی باز مرا همچو جرس
عمر من گرچه سر آمد همه در نالیدن
از اجل خواب گرانی که ترا در پیش است
از بصیرت نبود شب همه شب خوابیدن
خامشی مایه هستی است که غواص گهر
سالم از بحر برآید به نفس دزدیدن
گر به دیدن شوی از دست درازی قانع
می توان از گل ناچیده چه گلها چیدن
عاقبت بین ز تنعم غرضش جانکاهی است
ماه را چشم به کاهش بود از بالیدن
زیر تیغی که ز سرچشمه خضرست آبش
صائب از بی جگری هاست به جان لرزیدن
غزل شمارهٔ ۶۲۷۳: سرد شد دست و دعا صبح به یک خندیدنغزل شمارهٔ ۶۲۷۵: من و دزدیده در آن چاک گریبان دیدن
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پرده عیب جهان است نظر پوشیدن
گل بی خار شود خار ز دامن چیدن
هوش مصنوعی: نگاه کردن به خوبیها و زیباییهای دنیا، معایب آن را پنهان میکند. اگر به زیباییها توجه کنیم، زشتیها کمتر به چشم میآیند.
تا قیامت نرود لذت دیدار از دل
این گلی نیست که پژمرده شود از چیدن
هوش مصنوعی: تا ابد هیچگاه لذت ملاقات از دل نمیرود؛ مثل گلی که اگر چیده شود، دیگر پژمرده نمیشود.
هر که را جاذبه شوق کند استقبال
نیست ممکن که به دنبال تواند دیدن
هوش مصنوعی: هر کس که به خاطر شوق و اشتیاقش جذب چیزی شود، ممکن است نتواند به سادگی آن را پیدا کند یا به دیدار آن برود.
برمدار از لب خود مهر خموشی ز نشاط
که دو لب تیغ دو دم می شود از خندیدن
هوش مصنوعی: از لب خود سکوت و آرامش را دور کن، چرا که وقتی میخندی، دو لب همچون شمشیری دو لبه میشوند و ممکن است پیامدهای ناخوشایندی به همراه داشته باشد.
شب عیدی است که آبستن روز سیه است
دیدنی را که به دنبال بود وادیدن
هوش مصنوعی: شب عید است و ما شاهد روزی تاریک و غمانگیز هستیم که منتظر دیدن آن هستیم.
پنبه در گوش نه، آسوده شو از مکروهات
که شود خیر خبرها همه از نشنیدن
هوش مصنوعی: گوشهایت را ببند و از دسیسهها و ناپاکیها بیخبر باش؛ زیرا اگر نشنوی، تمام خبرهای بد و ناخوشایند از تو دور خواهد بود و در آرامش خواهی بود.
از دو سر عدل ترازوی گران تمکینی است
که نرنجاند و نرنجید ز رنجانیدن
هوش مصنوعی: ترازو که از دو سر عدالت ساخته شده، نشانهای است از قدرتی که نه کسی را آزار میدهد و نه از آزار دیگران رنج میبرد.
به زبان نرم نگردد دل چون آهن بخل
نشود سد سکندر تنک از لیسیدن
هوش مصنوعی: اگر دل به نرمی و لطافت سخن بگوید، مانند آهن سرد و سخت نمیماند و بخل و تنگنظری نمیتواند مانع از پیشرفت و رسیدن به موفقیت شود. مثل این است که هرچه بیشتر تلاش کنیم و تلاش کنیم، به نتیجه بهتری خواهیم رسید.
چشم من تر نشد از اشک ندامت، هر چند
توتیا شد قلم پای من از لغزیدن
هوش مصنوعی: چشم من از گریه و افسوس تر نشد، هرچند که به خاطر اشتباهاتم، نوشتن برایم دشوار و سخت شده است.
نکند هیچ کس از راست روی ها نقصان
راه خوابیده به منزل رسد از خوابیدن
هوش مصنوعی: هیچ کس نباید از افرادی که در راه راست حرکت میکنند کمبودی احساس کند، زیرا خوابیدن و تنبلی باعث میشود که به مقصد نرسند.
تو ز کوته نظری طالب فریاد رسی
ورنه فریادرسی نیست به از نالیدن
هوش مصنوعی: تو به خاطر دیدگاه محدودت، به دنبال کسی هستی که به تو کمک کند، ولی بدان که هیچ کس نمیتواند به تو کمک کند جز اینکه خودت ناله کنی و درد و رنجت را بیان کنی.
چون پر کاه بود در نظر عفو سبک
گنهی را که به میزان نتوان سنجیدن
هوش مصنوعی: گناهی که به اندازهای کوچک و بیاهمیت است، مانند کاه در نظر میآید و به راحتی قابل کنار گذاشتن و بخشش است، چون نمیتوان آن را بهطور دقیق اندازهگیری کرد.
نشد از دل گرهی باز مرا همچو جرس
عمر من گرچه سر آمد همه در نالیدن
هوش مصنوعی: نمیتوانم از دل خود مشکلی را برطرف کنم، همانطور که زنگوله ای به صدا درمیآید. هرچند عمرم به پایان رسیده، اما همچنان در حال نالیدن و شکایت هستم.
از اجل خواب گرانی که ترا در پیش است
از بصیرت نبود شب همه شب خوابیدن
هوش مصنوعی: اجل و مرگ حتمی و نزدیک است و این حقیقت از درک و آگاهی ما پنهان مانده است. پس بهتر است در خواب غفلت نمانیم و نسبت به واقعیتهای زندگی هوشیار باشیم.
خامشی مایه هستی است که غواص گهر
سالم از بحر برآید به نفس دزدیدن
هوش مصنوعی: سکوت و آرامش باعث میشود که آن غواص قادر باشد جواهرهای ناب را از عمق دریا بیرون بیاورد، با دقتی که نشاندهندهی هوش و زیرکی اوست.
گر به دیدن شوی از دست درازی قانع
می توان از گل ناچیده چه گلها چیدن
هوش مصنوعی: اگر برای دیدن کسی بروی، میتوانی با دست نقشی بزنید و از گلهای نچیده نیز زیباییهای زیادی به دست آوری.
عاقبت بین ز تنعم غرضش جانکاهی است
ماه را چشم به کاهش بود از بالیدن
هوش مصنوعی: در نهایت، هدف او از لذتجویی، رنجی عمیق است. ماه نیز به کاهش خود مینگرد و از بالیدن دست میکشد.
زیر تیغی که ز سرچشمه خضرست آبش
صائب از بی جگری هاست به جان لرزیدن
هوش مصنوعی: در جایی که آب زندگیبخش از چشمهای گوارا میجوشد، انسان در مواجهه با خطر و تهدید دچار ترس و لرز میشود.