گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲۷۲

بی بصیرت چه گل از غیب تواند چیدن؟
پای خوابیده چه در خواب تواند دیدن؟
می توان با نظر بسته جهان را دیدن
عینک دیدن خواب است نظر پوشیدن
مژه از خواب گران چون رگ سنگ است ترا
در ته سنگ چه مقدار توان بالیدن؟
پشت پا زن به دو عالم اگر از مردانی
کار اطفال بود پا به زمین مالیدن
رحم کن بر خود اگر رحم نداری به زمین
توتیا شد قلم پای تو از لغزیدن
مار تا راست نگردد نرود در سوراخ
راست شو تا بتوانی به لحد گنجیدن
خویش را جمع کن از پرده دران ایمن شو
که گل از خار توان چید به دامن چیدن
اوج دولت نه مقامی است که غافل باشند
بر لب بام خطر جهل بود خوابیدن
عمر جاوید به روشن گهران می بخشد
همچو خورشید به دیوار زبان مالیدن
اگر از تیغ شهادت دهنی تر سازی
می توان پشت سر خضر و مسیحا دیدن
کم ازان است ثوابم که به میزان آید
بیش ازان است گناهم که توان سنجیدن
ناله خوب است که بی خواست ز دل برخیزد
چون جرس چند به تحریک زبان نالیدن؟
چند از گردش ناساز فلک، تاب خوری؟
رشته عمر تو کوتاه شد از پیچیدن
گل رعنا عبث از باد خزان می نالد
نه گناهی است دورویی که توان بخشیدن
سالکان را خبر از حالت مجذوبان نیست
این نه وردی است که ناخوانده توان فهمیدن
می شوی محرم آن دلبر یکتا صائب
گر توانی نظر از هر دو جهان پوشیدن

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی بصیرت چه گل از غیب تواند چیدن؟
پای خوابیده چه در خواب تواند دیدن؟
هوش مصنوعی: کسی که دانش و درک لازم را ندارد، چگونه می‌تواند از چیزهای پنهان و دور دیدن کند؟ و کسی که در حالت خواب به سر می‌برد، چگونه می‌تواند خواب‌های فراتر از خوابش را تجربه کند؟
می توان با نظر بسته جهان را دیدن
عینک دیدن خواب است نظر پوشیدن
هوش مصنوعی: با چشم بسته هم می‌توان به جهان نگریست، زیرا مانند عینکی که خواب را می‌بیند، دیدن با فکر و ذهن نیز ممکن است.
مژه از خواب گران چون رگ سنگ است ترا
در ته سنگ چه مقدار توان بالیدن؟
هوش مصنوعی: مژه‌ای که در خواب عمیق است، مانند رگ سنگی سخت و محکم است. حالا تو در ته این سنگ چقدر می‌توانی رشد کنی و شکوفا شوی؟
پشت پا زن به دو عالم اگر از مردانی
کار اطفال بود پا به زمین مالیدن
هوش مصنوعی: اگر کسی از مردان واقعی در این دنیا وجود داشت، می‌توانست با قدرت و اراده‌اش به هر دو جهان تاثیر بگذارد، اما در واقع فقط به کارهای پیش پا افتاده و بی‌اهمیت مشغول است.
رحم کن بر خود اگر رحم نداری به زمین
توتیا شد قلم پای تو از لغزیدن
هوش مصنوعی: به خود رحم کن اگر به زمین رحم نمی‌کنی، چرا که قلم تو به خاطر لغزش‌هایت دچار مشکل شده است.
مار تا راست نگردد نرود در سوراخ
راست شو تا بتوانی به لحد گنجیدن
هوش مصنوعی: برای اینکه به مقصدی درست و صحیح برسیم، باید ابتدا خود را به شرایط و واقعیت‌های موجود سازگار کنیم. وقتی هنوز در وضعیت نادرستی هستیم، نمی‌توانیم به جایی دست یابیم. بنابراین، تغییر و اصلاح ضروری است تا بتوانیم در فضای مناسب قرار بگیریم و به اهداف خود برسیم.
خویش را جمع کن از پرده دران ایمن شو
که گل از خار توان چید به دامن چیدن
هوش مصنوعی: به درون خودت نگاه کن و خود را سامان بده، تا از خطرات و موانع دور بمانی. چون می‌توانی زیبایی‌ها را از دل سختی‌ها و مشکلات استخراج کنی و به دست آوری.
اوج دولت نه مقامی است که غافل باشند
بر لب بام خطر جهل بود خوابیدن
هوش مصنوعی: اوج خوشبختی و موفقیت به معنای بی‌خبری و غفلت نیست، زیرا در چنین شرایطی، خوابیدن بر لبه‌ی خطر جهل می‌تواند به عواقب ناگواری منجر شود.
عمر جاوید به روشن گهران می بخشد
همچو خورشید به دیوار زبان مالیدن
هوش مصنوعی: عمر طولانی و با ارزش را به افرادی با ویژگی‌های روشن و پاک می‌دهد، درست مانند اینکه خورشید نور خود را به دیواری می‌تاباند.
اگر از تیغ شهادت دهنی تر سازی
می توان پشت سر خضر و مسیحا دیدن
هوش مصنوعی: اگر از خطر شهادت و مرگ نترسی، می‌توانی در کنار شخصیت‌های بزرگ و پاک، مانند خضر و مسیح، قرار بگیری و آنها را ببینی.
کم ازان است ثوابم که به میزان آید
بیش ازان است گناهم که توان سنجیدن
هوش مصنوعی: ثواب اعمال من به اندازه‌ای نیست که بتوان آن را سنجید، ولی گناهان من به قدری زیاد و بزرگ است که نمی‌توان آنها را اندازه‌گیری کرد.
ناله خوب است که بی خواست ز دل برخیزد
چون جرس چند به تحریک زبان نالیدن؟
هوش مصنوعی: گریه و ناله‌ای که از دل برمی‌خیزد، نیکو و دلنشین است، اما ناله‌ای که به اجبار و تنها به خاطر تحریک زبان باشد، ارزشی ندارد.
چند از گردش ناساز فلک، تاب خوری؟
رشته عمر تو کوتاه شد از پیچیدن
هوش مصنوعی: چند وقت دیگر می‌خواهی از بی‌عدالتی‌های زمانه ناراحت باشی؟ عمر تو به سرعت در حال گذر است و از هر پیچ و خم زندگی کاسته می‌شود.
گل رعنا عبث از باد خزان می نالد
نه گناهی است دورویی که توان بخشیدن
هوش مصنوعی: گل زیبا بی‌دلیل از باد پاییزی شکایت می‌کند. این در حالی است که نه تنها گل گناهی ندارد، بلکه نمی‌تواند دیگران را ببخشد.
سالکان را خبر از حالت مجذوبان نیست
این نه وردی است که ناخوانده توان فهمیدن
هوش مصنوعی: سالکانی که در مسیر سیر و سلوک هستند، از حالات و احساسات مجذوبان بی‌خبرند. این مسأله به گونه‌ای نیست که بتوان به راحتی آن را با مطالعه یا شنیدن کلمات درک کرد.
می شوی محرم آن دلبر یکتا صائب
گر توانی نظر از هر دو جهان پوشیدن
هوش مصنوعی: اگر بتوانی خود را از هر دو جهان کنار بکشی، در آن صورت به محبوب یکتای خود نزدیک می‌شوی و با او محرم خواهی شد.