گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲۶۰

چند دندان تأمل به جگر افشردن؟
چون صدف اشک فرو خوردن و گوهر کردن
چون قلم تا سر خود را ننهی بر کف دست
نتوان وادی خونخوار سخن سر کردن
تا قدم دایره سان بر سر خود نگذاری
معنی از عالم بالا نتوان آوردن
تا چون چوگان نشود قامتت از فکر سخن
از حریفان نتوان گوی فصاحت بردن
آن ازین کوچه برد سر به سلامت بیرون
که سر سخت ز هر سنگ تواند خوردن
هر که سر در سر معنی نکند همچو قلم
به که ناموس تخلص نکشد بر گردن
سخنی کز سر اندیشه نباشد پوچ است
شعر پر مغز نگردد ز دهن پر کردن
سخن آن است که چون پرده ز رخسار کشد
رنگ از چهره یاقوت تواند بردن
ارج اهل سخن این بس، که به افلاک رسید
شعله شهرت این طایفه بعد از مردن
در گذر صائب ازین مرحله آتش خیز
بیش ازین پای در آتش نتوان افشردن

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چند دندان تأمل به جگر افشردن؟
چون صدف اشک فرو خوردن و گوهر کردن
هوش مصنوعی: چند بار باید به دل خود فشار بیاوری و در اندیشه غمگین باشی؟ مثل صدف که اشک می‌ریزد و از آن گوهر می‌سازد، تو هم می‌توانی از درد و غم خود چیزی ارزشمند بسازی.
چون قلم تا سر خود را ننهی بر کف دست
نتوان وادی خونخوار سخن سر کردن
هوش مصنوعی: وقتی که قلم را تا جایی که بخواهی بر روی کف دست نگذاری، نمی‌توانی وارد دنیای خطرناک سخن شده و از آن بگویی.
تا قدم دایره سان بر سر خود نگذاری
معنی از عالم بالا نتوان آوردن
هوش مصنوعی: اگر نخواهی که به دور خود بچرخی و به درک عمیق‌تری از عالم بالا برسی، نمی‌توانی به معنای واقعی دست یابی.
تا چون چوگان نشود قامتت از فکر سخن
از حریفان نتوان گوی فصاحت بردن
هوش مصنوعی: تا زمانی که قد و قامت تو مانند چوب چوگان نشود، از فکر کردن به سخن گفتن با دیگران نمی‌توانی برتری در فصاحت پیدا کنی.
آن ازین کوچه برد سر به سلامت بیرون
که سر سخت ز هر سنگ تواند خوردن
هوش مصنوعی: کسی که می‌تواند با مقاومت از سختی‌ها عبور کند و از چالش‌ها سر بالا بیرون بیاید، در واقع به خوبی از مسیرهای دشوار عبور کرده است.
هر که سر در سر معنی نکند همچو قلم
به که ناموس تخلص نکشد بر گردن
هوش مصنوعی: هر کسی که به عمق معانی پی نبرد، بهتر است مانند قلمی باشد که بر گردن خود نامی از فخر و بزرگ منشی ندوشته باشد.
سخنی کز سر اندیشه نباشد پوچ است
شعر پر مغز نگردد ز دهن پر کردن
هوش مصنوعی: هر سخنی که از روی فکر و اندیشه نیامده باشد، بی‌ارزش و بی‌محتواست. شعر عمیق و پربار نمی‌شود فقط با پر کردن دهان و ادا کردن کلمات.
سخن آن است که چون پرده ز رخسار کشد
رنگ از چهره یاقوت تواند بردن
هوش مصنوعی: سخن از این است که وقتی پرده از چهره کنار برود، رنگی که بر چهره است می‌تواند به زیبایی یاقوت باشد.
ارج اهل سخن این بس، که به افلاک رسید
شعله شهرت این طایفه بعد از مردن
هوش مصنوعی: این شعر به این معنی است که اهمیت و ارزش اهل سخن (شاعران و نویسندگان) به قدری زیاد است که شهرت و آوازه آن‌ها پس از مرگشان نیز همچنان ادامه پیدا می‌کند و به افلاک می‌رسد. به عبارتی، آثار و کلام آن‌ها فراتر از زمان و مکان باقی می‌ماند و جاودانه می‌شود.
در گذر صائب ازین مرحله آتش خیز
بیش ازین پای در آتش نتوان افشردن
هوش مصنوعی: صائب در اینجا به این نکته اشاره دارد که در ادامه راه دشواری که در آن قرار گرفته، دیگر نتواند بیش از این در آتش صبر و درد تحمل کند. به عبارتی، تحمل او به پایان رسیده و نمی‌تواند بیشتر از این در شرایط سخت باقی بماند.