غزل شمارهٔ ۶۲۴۸
منه زنهار ای غافل ز حد خود قدم بیرون
که ریزد خون خود صیدی که آید از حرم بیرون
چه کشتی ها که از آب گهر می گشت طوفانی
عقیق آبدار او اگر می داد نم بیرون
تو چون در جلوه آیی از که می آید عنانداری؟
که دنبال تو از بتخانه می آید صنم بیرون
مجو از بی زبانان محبت ناله پردازی
که اینجا بی صریر از خامه می آید رقم بیرون
زمین چون آسمان در دیده ها می بود زنگاری
اگر می داد چون آیینه دلها زنگ غم بیرون
ندارد دانه ای جز خوردن دل دام صحبت ها
منه تا ممکن است از گوشه عزلت قدم بیرون
مشو غافل ز آه عجز با هر کس طرف باشی
که باشد فتح ازان جانب که آید این علم بیرون
دل صد چاک را از آه چون مانع توانم شد؟
که می آید به قدر شق سیاهی از قلم بیرون
میسر نیست تاب از زلف بردن لاله رویان را
کجا از موی آتش دیده آید پیچ و خم بیرون؟
کدامین بی خبر زد بر دل مجروح من خود را؟
که می آیدنفس از سینه چون تیغ دودم بیرون
سبکدستی که شوید گرد غم از دل نمی یابم
مگر تاک آورد از آستین دست کرم بیرون
نگردد راست هر پشتی که از منت دو تا گردد
نبرد از ماه نو صائب نشاط عید خم بیرون
غزل شمارهٔ ۶۲۴۷: ز بزم وصل ذوق انتظارم می کشد بیرونغزل شمارهٔ ۶۲۴۹: ز ابر آن روز آید روشنی بخش جهان بیرون
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منه زنهار ای غافل ز حد خود قدم بیرون
که ریزد خون خود صیدی که آید از حرم بیرون
هوش مصنوعی: ای غافل، مراقب باش که پا را از حد خود فراتر نگذاری، زیرا این کار ممکن است به تو آسیب بزند. صیدی که از محدودهاش خارج شود، خود را در معرض خطر قرار میدهد.
چه کشتی ها که از آب گهر می گشت طوفانی
عقیق آبدار او اگر می داد نم بیرون
هوش مصنوعی: بیت اشاره دارد به کشتیهایی که در آبهای دریا به جستجوی جواهرات و الماسها میپردازند. این کشتیها در طوفانی از عقیق و زیبایی غرق میشوند، و اگر او (که ممکن است به شخص خاصی اشاره داشته باشد) اجازه میداد، این جواهرات از آب بیرون میآمدند. در واقع، این تصویر نشاندهنده ارزش و زیبایی چیزهایی است که در آب نهفتهاند و نیاز به ظهور دارند.
تو چون در جلوه آیی از که می آید عنانداری؟
که دنبال تو از بتخانه می آید صنم بیرون
هوش مصنوعی: زمانی که تو خود را نشان میدهی، چه کسی جرات دارد به تو اعتراض کند؟ زیرا از معبد بتها، مجسمهها به دنبالت بیرون میآیند.
مجو از بی زبانان محبت ناله پردازی
که اینجا بی صریر از خامه می آید رقم بیرون
هوش مصنوعی: از کسانی که توان بیان feelings خود را ندارند، انتظار عشق و محبت نداشته باش؛ چرا که در اینجا بدون کلام، از قلم احساسات و افکار جاری میشود.
زمین چون آسمان در دیده ها می بود زنگاری
اگر می داد چون آیینه دلها زنگ غم بیرون
هوش مصنوعی: اگر زمین در نظرها مانند آسمان باشد، درد و غمها را همچون زنگهایی که بر روی آیینه دلها نشسته، به راحتی میتوان پاک کرد.
ندارد دانه ای جز خوردن دل دام صحبت ها
منه تا ممکن است از گوشه عزلت قدم بیرون
هوش مصنوعی: شخصی در این بیت میگوید: من هیچ خوراکی جز دل خودم ندارم که از آن تغذیه کنم، بنابراین تا جایی که امکان دارد، از صحبتهای دیگران دوری میکنم و در کنارهی عزلت و تنهایی خود میمانم.
مشو غافل ز آه عجز با هر کس طرف باشی
که باشد فتح ازان جانب که آید این علم بیرون
هوش مصنوعی: به ناتوانی و ناامیدی دیگران توجه داشته باش و در گفتوگو با هر کسی، بدان که پیروزی از جایی حاصل میشود که علم و دانایی از آنجا نشأت بگیرد.
دل صد چاک را از آه چون مانع توانم شد؟
که می آید به قدر شق سیاهی از قلم بیرون
هوش مصنوعی: دل پر از درد و زخم را چگونه میتوانم از غم و آتش درونم بازدارم؟ چون هر چه درونم میریزد، به اندازه یک خط سیاه بر کاغذ مینویسد.
میسر نیست تاب از زلف بردن لاله رویان را
کجا از موی آتش دیده آید پیچ و خم بیرون؟
هوش مصنوعی: برداشتن گلبرگهای زیبا از موهای دختران لالهگون امکانپذیر نیست، چون موی آتشین و پرپیچ و خم آنها به سادگی قابل دیدن نیست.
کدامین بی خبر زد بر دل مجروح من خود را؟
که می آیدنفس از سینه چون تیغ دودم بیرون
هوش مصنوعی: کدام بی خبر، به دل مجروح من حمله کرده است؟ که نفس من چون یک تیغ از سینه بیرون میآید.
سبکدستی که شوید گرد غم از دل نمی یابم
مگر تاک آورد از آستین دست کرم بیرون
هوش مصنوعی: مَن نمیتوانم غم را از دل خود برانم و در این کار تنها تکیه بر مهارت و تواناییهای خود دارم، مگر اینکه از نیکی و لطف دیگران بهره گیرم.
نگردد راست هر پشتی که از منت دو تا گردد
نبرد از ماه نو صائب نشاط عید خم بیرون
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر مشکلات و سختیها خم شده باشد، به راحتی راست نمیشود. مانند ماه نو که تغییر میکند و در نهایت به شکل کامل خود برمیگردد، انسان نیز از شادی و خوشحالی در ایام عید شاداب و سرزنده میگردد.

صائب