گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲۴۷

ز بزم وصل ذوق انتظارم می کشد بیرون
ز پای گل به صحرا خارخارم می کشد بیرون
ز عشق آهنین دل در کدامین پرده بگریزم؟
که گر در سنگ باشم چون شرارم می کشد بیرون
ز فکر حسن عالمگیر او پیوسته در وصلم
که دیگر زین محیط بیکنارم می کشد بیرون؟
نپیمایم چرا با چشم راه قدردانی را؟
که با مژگان ز پای سعی، خارم می کشد بیرون
مرا در پرده شرم و حیا ساقی چنان دارد
که گر در باده افتم، هوشیارم می کشد بیرون
هزاران ساله راه از خودپرستی دور گردیدم
همان از خود کمند زلف یارم می کشد بیرون
چه افتاده است از بزم وصال خود شود مانع؟
سبکدستی که خشک از جویبارم می کشد بیرون
مرا هر کس که بیرون می کشد از گوشه خلوت
ستمکاری است کز آغوش یارم می کشد بیرون
نخواهد دانه من ماند در زیر زمین صائب
ز مغز خاک آخر نوبهارم می کشد بیرون

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز بزم وصل ذوق انتظارم می کشد بیرون
ز پای گل به صحرا خارخارم می کشد بیرون
هوش مصنوعی: از لذت و شوق وصال، حالتی از انتظار در من ایجاد شده است که احساس می‌کنم مانند گلی که از ریشه‌اش جدا شده، به بیرون کشیده می‌شوم و در این حال، همانند خار در بیابان، دردی در وجودم حس می‌کنم.
ز عشق آهنین دل در کدامین پرده بگریزم؟
که گر در سنگ باشم چون شرارم می کشد بیرون
هوش مصنوعی: از عشق و محبت سختی که در دل دارم، در کدام مکان می‌توانم پنهان شوم؟ چون اگر در دل سنگ هم باشم، مانند جرقه‌ای از آتش، باز هم بیرون می‌آیم.
ز فکر حسن عالمگیر او پیوسته در وصلم
که دیگر زین محیط بیکنارم می کشد بیرون؟
هوش مصنوعی: از فکر زیبایی او که همه جا را تحت تاثیر قرار داده، همیشه در انتظار وصال او هستم؛ آیا دیگر از این محیط خسته شده و نمی‌توانم به بیرون بروم؟
نپیمایم چرا با چشم راه قدردانی را؟
که با مژگان ز پای سعی، خارم می کشد بیرون
هوش مصنوعی: چرا باید با چشم به راه قدردانی بروم؟ در حالی که با مژگانم، خارها را از پای تلاش‌هایم بیرون می‌کشم.
مرا در پرده شرم و حیا ساقی چنان دارد
که گر در باده افتم، هوشیارم می کشد بیرون
هوش مصنوعی: ساقی با شرم و حیا من را در وضعیت خاصی قرار می‌دهد که اگر هم در میخانه باده بنوشم، او مرا هوشیار و آگاه نگه می‌دارد و نگذارد غفلت کنم.
هزاران ساله راه از خودپرستی دور گردیدم
همان از خود کمند زلف یارم می کشد بیرون
هوش مصنوعی: سال‌ها از خودخواهی فاصله گرفتم، اما همچنان به وسوسه‌های عشق یار گرفتار می‌شوم.
چه افتاده است از بزم وصال خود شود مانع؟
سبکدستی که خشک از جویبارم می کشد بیرون
هوش مصنوعی: چی شده که از محفل وصال دور افتاده‌ام و مانع از نزدیک شدنم به معشوق شده است؟ انگار که کسی بی‌دقت و بی‌اعتنا، قطره‌ای از جویبارم را بیرون می‌کشد.
مرا هر کس که بیرون می کشد از گوشه خلوت
ستمکاری است کز آغوش یارم می کشد بیرون
هوش مصنوعی: هر کسی که من را از تنهایی و سکوت بیرون می‌آورد، فردی ناپسند است که از آغوش محبوبم مرا جدا می‌کند.
نخواهد دانه من ماند در زیر زمین صائب
ز مغز خاک آخر نوبهارم می کشد بیرون
هوش مصنوعی: دانه‌ای که در زیر زمین قرار دارد، بالاخره در فصل بهار از دل خاک بیرون خواهد آمد. این اشاره به این دارد که هر چیزی زمان خود را دارد و در نهایت رشد و شکوفایی رخ خواهد داد.