گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲۴۶

به جز خالش که خط عنبرین فام آورد بیرون
کدامین دانه را دیدی ز خود دام آورد بیرون؟
ز خط عنبرین یار روشن شد چراغ من
ز ظلمت اختر پروانه را شام آورد بیرون
ز شکرخنده زهر چشم خوبان کم نمی گردد
که نتواند شکر تلخی ز بادام آورد بیرون
به همواری توان سنگین دلان را مهربان کردن
که موم از چرب نرمی از نگین نام آورد بیرون
گرانسنگ است تمکین تو، ورنه جذب شوق من
ز کوه قاف عنقا را به ابرام آورد بیرون
غریقی را برون می آرد از دریای بی پایان
مرا هر کس که از فکر سرانجام آورد بیرون
مکن زین بیش بی پروایی ای صیاد سنگین دل
که از بی تابیم وقت است پر دام آورد بیرون
ز دولت تشنه خون رعیت می شود ظالم
زبان تیغ را سیرابی از کام آورد بیرون
ز مضمونش نشد آگاه عقل خرده بین صائب
مگر پیر مغان سر از خام جام آورد بیرون

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به جز خالش که خط عنبرین فام آورد بیرون
کدامین دانه را دیدی ز خود دام آورد بیرون؟
هوش مصنوعی: به جز گونه‌اش که رنگ عطر و تنباکو را به نمایش گذاشته، آیا دانه دیگری را دیده‌ای که از خود پدیده‌ای را بیرون آورده باشد؟
ز خط عنبرین یار روشن شد چراغ من
ز ظلمت اختر پروانه را شام آورد بیرون
هوش مصنوعی: از خط زیبا و خوش رنگ معشوق، روشنی بخش روح من شد. در حالی که نور خاموش ستارگان در دل شب، پروانه را به سمت غروب رهنمون ساخت.
ز شکرخنده زهر چشم خوبان کم نمی گردد
که نتواند شکر تلخی ز بادام آورد بیرون
هوش مصنوعی: لبخند شیرین و جذاب خوبان هرگز از زهر چشمشان کم نمی‌شود، زیرا نمی‌توان تلخی بادام را به شکر تبدیل کرد.
به همواری توان سنگین دلان را مهربان کردن
که موم از چرب نرمی از نگین نام آورد بیرون
هوش مصنوعی: دل‌های سنگین و سخت را می‌توان با محبت نرم و آسان کرد، مانند موم که به راحتی شکل می‌گیرد و زیورهای زیبا از آن ساخته می‌شود.
گرانسنگ است تمکین تو، ورنه جذب شوق من
ز کوه قاف عنقا را به ابرام آورد بیرون
هوش مصنوعی: تمکین و پذیرش تو بسیار باارزش و مهم است، وگرنه عشق و اشتیاق من آنقدر قوی است که می‌تواند حتی پرنده‌ی خ legendary در کوه قاف را با قهر و اصرار به بیرون بیاورد.
غریقی را برون می آرد از دریای بی پایان
مرا هر کس که از فکر سرانجام آورد بیرون
هوش مصنوعی: هر کس که بتواند از اندیشه‌های بی‌پایان و سردرگمی‌ها خارج شود، مانند کسی است که فردی غرق‌شده را از دریا نجات می‌دهد.
مکن زین بیش بی پروایی ای صیاد سنگین دل
که از بی تابیم وقت است پر دام آورد بیرون
هوش مصنوعی: ای صیاد سنگین دل، دیگر نباید بی‌احتیاطی کنی، زیرا من در حال بی‌تابی هستم و وقت آن رسیده که به دام احساساتم پاسخ دهم و از این وضعیت خارج شوم.
ز دولت تشنه خون رعیت می شود ظالم
زبان تیغ را سیرابی از کام آورد بیرون
هوش مصنوعی: ظالم به سبب قدرت و نفوذی که دارد، از خون مردم بی‌گناه سیراب می‌شود و با کشتار آن‌ها، تشنگی‌اش را فرو می‌نشاند. این وضعیت نشان‌دهنده‌ی بی‌رحمی و ظلمی است که بر رعیت روا داشته می‌شود.
ز مضمونش نشد آگاه عقل خرده بین صائب
مگر پیر مغان سر از خام جام آورد بیرون
هوش مصنوعی: عقل محدود و کوچک نمی‌تواند به عمق مفهوم این شعر پی ببرد، مگر اینکه انسان عاقل و قدیمی، با تجربه و دانا که در پی یافتن حقیقت است، از دنیای ناآگاهی به در آید و درک بهتری از زندگی و رازهای آن پیدا کند.